
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۴۴
۱
شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری
۲
چشم فلک نبیند زین طُرفهتر جوانی
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
۳
هرگز که دیده باشد جسمی ز جانِ مُرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری
۴
چون من شکستهای را از پیش خود چه رانی؟
کم غایت توقع بوسیست یا کناری
۵
مِی بیغش است دریاب، وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد امّید نوبهاری؟
۶
در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یادِ رویِ یاری
۷
چون این گره گشایم، وین راز چون نمایم
دردیّ و سخت دردی کاریّ و صعب کاری
۸
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
تصاویر و صوت









نظرات
مقداد ابوالفضلی
پاسخ: با تشکر از دقت نظرتان، من دو نسخه از تصحیح قزوینی-غنی در اختیار دارم و در هیچکدام ضبط پیشنهادی شما را ندیدم، تنها موردی که در حاشیهی آنها اشاره شده بدل «خاکدان» به جای «خاکیان» است. در هر صورت ضبط پیشنهادی شما را به عنوان نسخهی بدل نگاه میداریم.
@
ت
محمد حسنپور
فرخ مردان
رضا ساقی
در سکوت
مسعود بهنود
حمید رضایی
برگ بی برگی