
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۴۶
۱
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
۲
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
۳
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری
۴
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری
۵
به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خم است این که در سبو داری
۶
به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
۷
دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماه رو داری
۸
قبای حسن فروشی تو را برازد و بس
که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری
۹
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جست و جو داری
تصاویر و صوت









نظرات
اشوان
محسن همایون
محسن همایون
ابوالقاسم
منوچهر تقوی بیات
پاسخ ابوالقاسم گرامی هم در همین بیت آمده است؛ قدم پیش بگذار و جست و جو کن تا بیابی!تندرست و پیروز باشیدمنوچهر تقوی بیات
nabavar
منوچهر تقوی بیات
nabavar
فرخ مردان
منوچهر تقوی بیات
مهدی ابراهیمی
مهدی ابراهیمی
رضا ساقی
فرهاد شیرازی
در سکوت
برگ بی برگی