
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۶۷
۱
زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی
گرچه ماه رمضان است بیاور جامی
۲
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی، ساعد سیماندامی
۳
روزه هرچند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن، انعامی
۴
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
۵
گله از زاهد بدخو نکنم؛ رسم این است
که چو صبحی بدمد، در پی اش افتد شامی
۶
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
۷
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
۸
حافظا گر ندهد دادِ دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
تصاویر و صوت






نظرات
سپهر احمدی
امین کیخا
علیرضا
جاوید مدرس اول رافض
جاوید مدرس اول رافض
ناشناس
جاوید مدرس اول رافض
آذرگشسب
رضا ساقی
علی
در سکوت