
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۹۱
۱
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
خیال سبزخطی نقش بستهام جایی
۲
امید هست که منشور عشقبازی من
از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی
۳
سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت
در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی
۴
مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد
بیا ببین که کرا میکند تماشایی
۵
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که میرویم به داغ بلندبالایی
۶
زمام دل به کسی دادهام من درویش
که نیستش به کس از تاج و تخت پروایی
۷
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند
عجب مدار سری اوفتاده در پایی
۸
مرا که از رخ او ماه در شبستان است
کجا بود به فروغ ستاره پروایی
۹
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حیف باشد از او غیر او تمنایی
۱۰
درر ز شوق برآرند ماهیان به نثار
اگر سفینه حافظ رسد به دریایی
تصاویر و صوت








نظرات
حسین
ملیحه رجایی
دکتر ترابی
ایزدجو
دکتر ترابی
ایزدجو
ایزدجو
دکتر ترابی
روفیا
روفیا
دکتر ترابی
دکتر ترابی
شبرو
دکتر ترابی
دکتر ترابی
دکتر ترابی
merce
دکتر ترابی
روفیا
روفیا
روفیا
دکتر ترابی
merce
روفیا
روفیا
دکتر ترابی
هادی طیطه
سینا فارسیان
فرخ مردان
بابک بامداد مهر
حمید
محسن ، ۲
مژگان
رضا ساقی
رضا سامی
پاسختون هستم. پیشاپیش سپاسگزارم.
Zee
آهنگر
رضا س
تنها خراسانی
تنها خراسانی
nabavar
تنها خراسانی
تنها خراسانی
مادر
مادر
تنها خراسانی
تنها خراسانی
تنها خراسانی
Nirvana۶۱
در سکوت
Ali Sarhaddi