
حافظ
غزل شمارهٔ ۵
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتیشکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز
باشد که باز بینم دیدار آشنا را
دهروزه مِهر گردون، افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقهٔ گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُکارا
ای صاحب کرامت شکرانهٔ سلامت
روزی تَفَقُّدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخوَش که صوفی امُّالخَبائِثَش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کُنَد گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینهٔ سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا
خوبان پارسیگو، بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ مِیْآلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
تصاویر و صوت















نظرات
س. ص.
س. ص.
صاف
صاف
محمد ایلخانی زاده
علیرضا
ناشناس
نگین شکروی
علی کیا
بهرام
س.ب
شادان کیوان
س.ب
محمد غافری
بی دین
nasim
منصور
حقیقت
حقیقت
منصور
میرعبدالحلیم واعظی
عبدی
رند
علی
کامران منصوری
مسکین عاشق
سجّاد
محمد امیر سیاوش حقیقی
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
علی کریمی
حمیدرضا
سام
بنده خدا
منصور
رضا
شهریار۷۰
ط.م
شهریار۷۰
محسن همتی
شهریار۷۰
پاسخ دقیقی برای سخنانتان داشته باشید . به امید فردایی بهتر
شهریار۷۰
شهریار۷۰
سید محمد رضا علوی
سید محمد رضا علوی
شهریار۷۰
دکتر ترابی
صابر
دکتر ترابی
دکتر ترابی
صابر
دکتر ترابی
صابر
حافظ دردآشنای من
امین کیخا
منوچهر
مجید همایون
فرهاد
فرهاد
پاسخ به بهرام و دیگر علاقمندان که در باره بیت معروف "آن تلخوش (شراب) که صوفی ام الخبا ئثش (مادر پلیدی هایش) خواند، اشهی ... (برای ما از بوسه دوشیزگان وسوسه انگیز تر و شیرینتر است)" پرسیده بودند:رابطه بین خبیث و شراب مربوط به آیه 100 سوره مائده است: "قل لا یستوی الخبیث و الطیب ..." (بگو آلوده با پاگیزه برابر نیست ...)که البته حافظ بر خلاف قرآن میگوید آن "خبیت" برای ما بسیار شیرین و گواراست :)به گفته النسائی، ام الخباثت را ظاهرن اولین بار عثمان بن عفان بکار برده: در حدیثی از وی نقل میکند "اجتنبوا الخمر، فانها ام الخبائث" (از شراب دوری کنید که مادر پلیدی هاست). همینطور العجلونی از عمرو العاص نقل میکند "الخمر ام الخبائث". به هر حال اشاره ای مبنی بر گفتن ام الخبائث از زیان محمد ندیده ام. اما همانکه قرآن خبیث گفته کافیست :)
Nazanin
پاسخ به دوستانی که حافظ را عارف میدانند و دوستان دیگری که نمیدانند، باید عرض کرد که حافظ شاعری کثیرالاضلاع بوده .“ شاملو” او را یک شاعر یک لاقبای کفرگوی جسورمیداند .مطهری و الهی قمشهای او را نمونه کامل یک عارف مسلمان معرفی میکنند.دکتر عبدالحسین زرین کوب و بهاء الدین خرمشاهی معتقدند کـه حافظ هم اهل عرفان و می معـرفت بـوده و هم گوشه چشمی به می انگوری و زیبارویان زمینی داشته است .عدهای زندگی شاعـر را به دوران جوانی و پیری تقسیم میکنند و میگویند حافظ در جوانی به لهـو و لعب و خوشگذرانی مشغول بوده و پس از آن به عرفان گرویده است .جماعتی تظا هر شاعر به فسق را،به مشرب ملامتیگری او منتسب میکنند .بسیاری بیشترین وجه مشترک را بین حافظ وخیام میبینند و او را شاعری لاادری و سرگردان تلقی میکنند .و هستند کسانی که مشرب حافظ را احیای“ میترائیسم” ایران باستان میدانند.همه این حافظ پژوهان در دیوان او ابیات بسیاری را له خود مییابند. در واقع حافظ دست رد بر سینه احدی نمیزند.
juki
Hossein Mansouripour
پاسخ خواهند داد. البته طبیعت هم، جزئی از کائنات و مخلوقات است و شاید اشرف مخلوقات.
فرهاد
امید
امید
عرفی
ف. ق
آمیز
احسان
محمد رضا
عرفی
سید علی تاج بخش
محسن
بهمن دانشمند
بهمن دانشمند
ص ر
عسل
جلیل Jalilomidi@yahoo.com
شاندن
reza
حبیب اله
روفیا
سجاد یعقوبی
حبیب اله
پاسخی که به پرسش من دادید سپاسگذارم.من بسیار بسیار سوال ها و پرسشها و شک و تردید های این چنینی دارم و متاسفانه استاد زبان و ادبیات فارسی هم آشنا ندارم که ازش بپرسم و یا با همدیگر بحث کنیم.ممکن است بگویید که شما این اطلاعات را از کجا می دانید تا من هم بخوانم و آگاه شوم ؟--خوشبختانه من از نوع سوم هستمولی تاب و تحمل فحاشی دیگران و یا دیدن اینکه حق من ضایع می شود را ندارم و با شدیدترین روش برخورد می کنم اما حواسم هست که ذره ای از حق و حقوق دیگران پایمال نکنم.و خیلی هم کینه ای هستم متاسفانه.بنابراین این پرسش خیلی ذهن من رو درگیر کرده بودهمچنین شما اگر به اشعار شاعر بزرگ جناب عطار نیشابوری نگاهی بیاندازید، ایشان هم از درگیر شدن با دشمن، انسان را بر هذر داشته اند. من نمی دانم چه سری است / مرگ یکبار و شیون هم یکبار / آخه چرا سازش؟ / ولی به قول شما تا می شود بهتر است با زبان خوش و دوستی برخورد کرد / اما اگر طرف آتش بپا کرد چه؟ / اگر بارها و بارها دشمنی ورزید چه؟درضمن انسان وقتی حقش را می گیرد به آرامش می رسد نه وقتی که یا نتوانسته یا نخواسته و یا مدارا کرده باشد !!!یک دنیا ممنون از دوست گرانقدر "روفیا" و گرداننده خردمند سایت گنجور.
روفیا
حبیب اله
روفیا
حبیب اله
پاسخی قاطع بدهید حتی اگر باعث نابودی شما شود. در این صورت خیالتان راحت خواهد بود، وجدانتان راحت خواهد بود. اصلا اینطور بگویم که "جسم و روح شما به شما هدیه داده شده است و شما از همه لحاظ در برابر این دو مسئول هستید".جواب این پرسش را بدهید ::"چنانچه جنگی رخ دهد که ایران درگیر آن شود، شما چه عکس العملی خواهید داشت؟"1- بی طرف هستید؟ در اینصورت به هموطنانتان خیانت کرده اید، چون آنها جانشان را می دهند که ایران و ایرانی در امنیت باشند، حتی اگر قصدشان این هم نباشد، باز هم شما خیانت کرده اید، لطفا روی موضوع خوب فکر کنید.2- با دشمن می جنگید؟ در اینصورت شما گذشت نکرده اید و دشمنی ورزیده اید !!! حتی اگر در جبهه حضور نداشته باشید و در پشت جبهه برای رزمندگان ایرانی خدمت کنید، باز هم دشمنی کرده اید.3- حالت سوم داریم به نظر شما ؟فرض کنید دیگر کار از مذاکره و اینها گذشته باشد، یک کشور که درگیر جنگ است که نمی تواند سفیر صلح بفرستد؟! اما حالا گیریم فرستاد شما چه می خواهید بگویید و با چه استدلالی جلوی این گرگ های گرسنه را می خواهید بگیرید؟!!!اگر خواستید توضیح ندهید مشکلی نیست، آخه سوالم یک خورده تخصصی شد و شاید دوست نداشته باشید بگویید.
ناشناسا
حبیب اله
پاسخم را نگرفتم گرچه میدانستم کسی نخواهد توانست اینگونه
پاسخ ها را بدهد.امیدوارم در ابدیت به همه این
پاسخ ها برسم.بحث خوبی کردیم.چشم عزیز چشم / ما که روی موبایل خ.دم.ن این نرم افزار رو نصب کردیم / گنجور رومیزی اش رو هم نصب می کنیم تا بیشتر فایده ببریم.
Hamishe bidar
ن و القلم
بابک
جاوید مدرس اول رافض
جاوید مدرس اول رافض
محمود میرزایی
میر ذبیح الله تاتار
علی ابوالجسنی
م
کیوان توحیدی
پاسخ، اجازت داد صاحب مجلس (حافظ) را، به آراستن مجلس به مِی:آن تلخوش که صوفی، ام الخبائثش خوانداشهی لنا و احلی من قبله العذاراکه برای رفع تنگدستی:هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستیکاین کیمیای هستی قارون کند گدا راکیوان، جام می گرفت و در افشای راز مِی و معرفی صاحبِ دل گفت:سرکش مشو که چون شمع، ار غیرتت بسوزددل بر، که در کف او، موم است سنگ خاراکه جام مِی، برای نگریستن است، نه خوردن:آیینه سکندر، جام می است، بنگرتا بر تو عرضه دارد احوال ملک داراارسلان مجلس بست، ز ترسِ صاحبِ دل، که بر ارسلان انداخت و گفت به کنایت:خوبان پارسیگوی، بخشندگان عمرندساقی بده بشارت، رندان پارسا راکیوان، جام نهاد و ضمن رفتن، با اشارت به صاحب مجلس، گفت:حافظ به خود نپوشید، این خرقه میآلودای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را
علیرضا
سیدعلی ساقی
پاسخ قانع کننده ای پیدا نکردم.ازدوستان فرهیخته چنانچه
پاسخی دارند قید فرمایند تا شبهات برطرف شود.《آن تلخ وش که صوفی «ام الخبائث»ش خواند أحلی لنا و أشهی من قبلة العذاریترجمه: آن تلخ مزه ای که صوفی «مادرِ بدیها» نامش نهاد برای ما شیرین تر و لذیذتر از بوسیدن دختران باکره است!سخن ما:در روایتی معروف از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: الخمر ام الخبائث یعنی شراب انگور مادر بدیهاست.در اینجا شاعر به صراحت، تلخ مزه امّ الخبائث یعنی شراب انگور را برای خود بسیار گوارا می داند!این بیت در کنار ابیات بسیار دیگری که از شراب انگور مدح می کند هیچ شکی باقی نمی گذارد که وی نیز همچون بعضی دیگر از شعرای پارسی و تازی ارادتی ویژه به شراب داشته است.نکته دوم اینکه چرا حافظ در اینجا قائل این سخن را نه پیامبر و بلکه صوفی نامیده است؟!یک احتمال این است که از پیامبر به عنوان صوفی نام برده که بعید است.احتمال دیگر آن است که خبر نداشته این سخن حدیث نبوی است بلکه آن را از صوفیانی مخالف شراب شنیده بوده است! که این هم با توجه به شهرت روایت بعید است.احتمال بهتر آن است که با اینکه می دانسته سخن مذکور حدیث پیامبر است اما چون هدفش ردّ بر صوفیانی بوده که شراب انگور را با این حدیث نفی می کردند آن را از زبان ایشان نقل کرده است. البته نتیجه در این احتمال و احتمال دوم یکی است و آن رد اصل سخن و رد گوینده اصلی سخن یعنی رسول خداست!حال چرا بعضی اصرار دارند آسمان و ریسمان ببافند تا هر چه شراب در دیوان حافظ را به شراب معرفت! تفسیر کنند؟!》والا کم کم منم فکر میکنم (البته فقط بااستنادبه اشعارحافظ نه تفسیرهای من درآوردی وآسمون به ریسمون بافتن) حافظ یک آزاداندیش بوده است. اوبه شخص زردتشت ارادتی خاص داشته وپیروهیچ مذهبی به ویژه اسلام نبوده است.بنظرمن اودرچارچوب مذهب نمی گنجد چرا پیامبرعشق است وخود مذهب ومسلک خاصی بنانهاده که تا پایان دنیا خواهددرخشید.......
مدرس
قدرت ا.. احمدی
رضا اعرابی
جواد
بچه ایرون
سید مهسا موسوی
رضا
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
sajjad sajjad.mmm.۱۵۰۰@gmail.com
نیکومنش
مزدک
مزدک
مزدک
محمود باریکانی
سعیده میرزایی
جلیل
شاعر
حسینی
احسان
فتح الله استرکی
حمید
امامعلی imamali.arabameri@gmail.com
مهدی قناعت پیشه
مهدی ابراهیمی
سیدمسعود
nabavar
اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا
یاسر رحمانی
الهام
دکتر صحافیان
مصطفی ا
محسن ، ۲
امیر
محمد ضیا احمدی
امین
نازگل
پاسخ چنین بود حضرت حافظ بدلیل قدرت قلم و مهارت در سرودن که صد البته شکی در آن نیست اقدام به سرودن چنین غزلی نموده است و این مطلب چیزی نیست جز تعصب بیجا زیرا همانگونه که مشهود میگردد در چند بیت کلمه را بعنوان ردیف و در ابیات دیگر بعنوان قافیه اختیار شده است جهت مثال آشکارا و عذارا و دارا هریک قافیه محسوب میگردند لکن در ابیات دیگربا آوردن کلمه را که همگی دارای یک مفهوم است استفاده گردیده که ردیف میباشد و این بر خلاف قوانین عروض میباشد همچنین هنر نظم در این میباشد که شاعرقادر باشد در یک مصراع و یا یک بیت نظر خویش را ارائه نماید نه اینکه خواننده آنرا برای خود معنا نماید مثلاً در مصراع دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را یعنی چه یعنی ای صاحبدلان دلم میرود از بهرخدا چه کنند ؟ و در مصراع دوم که مفهوم آن میشود افسوس که راز پنهان آشکار خواهد شد و ملاحظه میگردد که باز هم مکمل و روشنگر مصراع اول نیست و در اینجاست که خواننده با وجود مبهم بودن مصراع اول بدان معنا میبخشد و میگوید محض رضای خدا ای اهل دل بمن مددی رسان در اینکه حضرت حافظ از بزرگترین غزلسرایان ایران میباشد و هر غزل آن بزرگوار گویی چون شربتی گواراست بکام خواننده بحثی نیست لکن شاید بدلایلی جهت ویرایش این غزل آنرا که به بعد موکول نموده بودند به حیطه فراموشی سپرده شد و ما اکنون پذیرای آن میباشیم به هر حال با اجازه از محضر روح آن بزرگوار و عزیزان غزل مزبور را که مطابق با قواعد عروض باشدبطریق ذیل تقدیم میدارم امید است که مورد مؤاخذه و شماتت قرار نگیرم با احترامدل میرود ز دستم صاحب دلان خدا راهجران ربود جانم گوئید دلربا راکشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که بازبینم دیدار آشنا راده روزه مهر گردون افسانه است و افسونساقی ز می فسون کن حالِ غزلسرا رادر حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبلنیکو وفاست جانا تا کی کنی جفا راای صاحب کرامت شکرانه سلامتروزی تفقدی کن درویش بینوا راآسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف استبر دوست کُن مروت بر دشمنت عطا رادر کوی نیک نامی ما را گذر ندادندگر تو نمیپسندی تغییر کن قضا راآن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواندشیرینتر از لبِ هر مهوش دهد شفا راهنگام تنگدستی در عیش کوش و مستیکاین کیمیای هستی قارون کند گدا راسرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزدزین سوختن حذر کُن سرکش میِ بقا راآیینهٔ حقیقت جام می است بنگرتا بر تو عرضه دارد دنیایِ پُر ریا راخوبان پارسی گو بخشندگان عمرندساقی بده بشارت رندان پارسا راحافظ به خود نپوشید این خرقه می آلودای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
سید مهدی smb۱۳۴۷@gmail.com
میثم آیتی (شاعر)
مهرداد
فریبا
نیماک
مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری
تنها خراسانی
حمید
تنها خراسانی
محمد
بهروز صفاییان حقیقی
پاسخ ان گرامی که فرمودند مراد حافظ نمیتواند خدا باشد و بر مذهبیان خرده گرفتند به نظر این کمترین بر خطاست زیرا هرکسی با هر مشرب فکری میتواند جرعه نوش این بیکران باشد البته برخی از اشعار حافظ فقط بر معشوق زمینی دلالت دارد و هرگز نمیتوان ان را ما ورایی دانست مانند غزل بسیار شیوا زلف خوی کرده و حندان لب ومست پیرهن چاک و عزل خوان صراحی در دست و... این عزل کاملا زمینی است ونشانی از معشوق ماورایی ندارد ولی در دیوان خواجه برخی از عزل ها را هم با توجه به ریشه های تصوف وعرفان در شعر متقدمین میتوان به حضرت باری نسبت داد ولی شگفت انکه این عزل ها نیر در خصوص معشوق زمینی نیز مصداق دارد ولی عکس ان متصور نیست همانگونه که در عزل مطروحه شرح ان رفت ودیگر اینکه ویژگی منشور گونه شعر حافظ این است که هر کسی با هر زاویه دیدی بتواند از ظن خود با وی یار گردد و این ویژگی است که باعث میگردد که همگان به وی تفال زده و مورد پسند عام وخاص گردد
محمدامین
Reza Deilami
مهدی
م هنرمند
مهراب
نیکی میرزایی
قلندر
نظر من
رامین کبیری
اردوان
اردوان
اییار
جعفر
رضا عباسی
علی عسکر رستمی
علی عسکر رستمی
پاسخ به دوستانگرامیدرخصوص مصرع (نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا) معنی بسیار ساده است ونیاز به تفسیر خاصی ندارد یعنی: قبل از اینکه دوستان به شما نیکی کنند، شما پیشدستی کنید و زودتر نیکی بجای آورید. این از بارز ترین آداب عارفان و صوفیان است.
Mahmood Shams
در سکوت
Mahdi Hasannezhad
ریحانه جعفروند
برگ بی برگی
محمدحسین محمدی
ابوتراب. عبودی
رضا تبار
مهدی
محمود طیّب
Alireza Yousefzade
غلامحسین مرادی
فرهود
کوزه
کوزه
کوزه
حمیدرضا
راشد میرزاده
جاوید مدرس اول رافض
امیر ۱۲۱
سروش روزبه
ابوتراب. عبودی
سیاووش