حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۵۵

۱

خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است

ز کارستانِ او یک شمه این است

۲

جمالت مُعجِزِ حُسن است لیکن

حدیثِ غمزه‌ات سحرِ مبین است

۳

ز چشمِ شوخِ تو جان کی توان برد؟

که دایم با کمان اندر کمین است

۴

بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد

که در عاشق کُشی سِحرآفرین است

۵

عجب عِلمیست عِلم هیئت عشق

که چرخِ هشتمش، هفتم زمین است

۶

تو پنداری که بدگو رفت و جان برد؟

حسابش با کرام الکاتبین است

۷

مشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمن

که دل برد و کنون در بندِ دین است

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 169
دیوان حافظ به خط عبدالصمد شیرین‌قلم ۹۹۰ هجری » تصویر 70
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 24
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 72
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 93
خاطر مجموع (جامع دیوان جامع حافظ بر اساس بیست و یک متن معتبر چاپی) تدوین و توضیح شفیع شجاعی ادیب - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۴۷
دیوان مولانا شمس الدین محمد حافظ شیرازی به اهتمام دکتر یحیی قریب - حافظ شیرازی - تصویر ۶۶
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۹۹
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۳۰
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
زهرا شیبانی :
فاطمه زندی :
هادی روحانی :
مریم فقیهی کیا :
پری ساتکنی عندلیب :
سارنگ صیرفیان :
احسان حلاج :
محمدرضا ضیاء :

نظرات

user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۱ - ۰۴:۴۴:۱۹
ز کارستان او یک شمه این است خیلی زیباست کارستان به معنی کار بزرگ و شگرف آمده و هنر نمایی شاید و یک شمه یک نمونه یا یک چشمه به قول امروزی ها و در کل یعنی شکار همه با دام گیسوی تو کمترین کار توست
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۱ - ۰۴:۵۰:۲۵
تیر نگاه گستاخانه و و کمان ابرو و کمین و ناتوانی در بدر بردن جان سالم به به حقا که این بیت دیگر غزل نیست و بسا شعریست حماسی
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۲/۱۲/۲۲ - ۱۰:۴۳:۲۶
علم غریبی است علم هیات عشقآدمی را بی یاد استاد سخن می اندازد و بیت زیبای:گفتی زخاک بیشترند اهل عشق مناز خاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم.
user_image
پیام
۱۳۹۴/۰۵/۱۱ - ۱۱:۳۲:۵۵
این شعر در آلبوم شوریده از گروه دستان آمده و بسیار زیبا اجرا شده توصیه می کنم حتما گوش کنید .
user_image
نامدار
۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۰۳:۱۷:۳۸
این غزل زیبا را با صدای زیبای خانم پریسا با گوش جان بشنوید.
user_image
وحید
۱۳۹۵/۰۶/۱۱ - ۰۳:۵۵:۰۷
خانم پریسا بی نظیر این غزل زیبا را اجرا کردند...گروه دستان ، استاد پریسا آلبوم شوریده
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۴/۲۲ - ۰۱:۳۴:۱۵
دربیت پنجم منظور از "هفتم زمین" ماه هست؟)از دهخدا ذیل" هفت اقلیم"):... اقلیم ششم را ایرانیان متعلق به برجهای سنبله و جوزا دانند. اقلیم هفتم را ایرانیان ازآن ِ ماه و رومیان متعلق به مریخ دانند و از برجها به سرطان وابسته است . فرهنگها هفت اقلیم را به نامهای دیگر نامیده اند از جمله : هفت اصل ، هفت خط، هفت دکان ، هفت رصد، هفت رقعه ٔ ادکن ، هفت زمین ، هفت علفخانه ، هفت علفخانه ....
user_image
فاطمه
۱۳۹۶/۰۶/۰۱ - ۰۰:۳۳:۵۷
بیت 5 برای من مبهم بود و من این توضیح زیبارو از سایت تبیان پیداکردمو دوستدارم اینجا برای سایر علاقه مندان هم بگذارم: شرح بیت**- عجب علمی است علمی که از اشکال و قواعد عشق سخن می گوید; که چرخ هشتم در برابر او مانند زمین هفتم است ،بیت مجموعاً به اصطلاحات نجومی توجه دارد:هیأت : در اصطلاح نجومی علمی است که از احوال ستارگان و وضع آنها نسبت به یکدیگر و شکل و قوانین ثابت حرکت آنها بحث می نماید،چرخ هشتم : کنایه از فلک ثوابت است یعنی فلکی که کواکب ثابت در آن قرار دارند و مراد چرخ بلند و کنایه از مقام و مرتبه عالی است ، و هفتم زمین مقصود پائین ترین طبقه زمین ، اسفل السافلین ، و کنایه از پستی مقام است ،چرخ هشتم به عنوان مقامی عالی با زمین هفتم به مثابه مقامی پست مقایسه شده ، می گوید چرخ هشتم در علم هیأت عشق آنقدر ناچیز است که با پائین ترین طبقه زمین برابر است ،حاصل معنی اینکه تصورات وقراردادهای نجومی در باب افلاک نزد عارفان که از طریق عشق به عوالم بالا سیر می کنند ارزشی ندارد چنانکه در نظر عارف چرخ هشتم که در نجوم آخرین مرحله علم منجمان است با زمین هفتم که مقام پستی است برابر است ـ آخرین حد درک عقل و علم آغاز مرحله عشق است ، **
user_image
رضا
۱۳۹۶/۱۰/۲۲ - ۱۰:۳۸:۱۴
خَم زلفِ تو دام ِکُفر و دین استزکارستان او یک شِمّه این استکارستان: کاربزرگ وبرجسته، کاری که تماشایی وخارق العاده باشد،شگفت آور، همچنین به معنی قصّه وداستان نیزهست.شمّه: اندک وجزئی ازهرچیزیمعنی بیت: خطاب به معشوق است. ای محبوب من ،پیچ وخم ِ گیسوی تو برسرراه همه دامی فریبنده هست. مومن وکافرنمی شناسد وهمه را به دام انداخته ودل هاراشکارمی کند. هیچ پرهیزگار و دینداری نمی تواند ازاین دام بگریزد! گیسوی توبرای همه وسوسه انگیزاست وهنرهای زیادی دارد، اینها تنها اندکی از هنرهای گیسویِ جادوییِ توست.زلفِ توازیک سوپریشانی ها ببارمی آورد وازسویی دیگرجمعیّتِ خاطر می بخشد! به دام می کشد وآزادی عطا می کند! زلف تو گره گیر است وگره ازکارمی گشاید! سیاه است وبه نور و روشنایی رهنمون می گردد! گمراه می سازد وهدایت بخش است! بی قرارمی سازد وقرارمی بخشد و.....شرح شکن زلفِ خم اَندرخم جانان کوته نتوان کردکه این قصّه درازاستجمالت مُعجز حُسن است لیکنحدیثِ غَمزه‌ات سِحر مُبین استحدیث: روایت، قصّه وداستانمبین : واضح و روشنغمزه : حرکاتِ چشم وابروی دلسِتانه ودلرُبایندهمعنی بیت: رخسارتودرعالم زیبایی وخوبی یک معجزه هست امّاداستان وقضیّه ی غمزه های توآشکارابه سِحر وجادو شباهت دارد.معجزه: اتّفاقیست که به اراده ی خداوند رقم می خورد ومنطبق باحقیقت است ونمی توانددروغ باشد لیکن قضیّه ی سِحر وجادو متفاوت است وممکن است چیزی راکه مشاهده می کنیم حقیقت نداشته باشد وما به کمک جادو به اشتباه افتاده باشیم وآن را حقیقت بپنداریم. حافظ خوش ذوق ،رندانه به معشوق می فرماید:رخسارتوحقیقتاًدرعالم زیبایی معجزه هست وشکی درآن نیست، امّا عشوه وغمزه ی توهمانندِ جادو وسِحر گرچه اثربخش وکاریست لیکن حقیقت نیست،نمایش است،اینکه به ما عشوه می فروشی بی اعتنایی می کنی ظاهریست، حقیقت آن است که تودرنهانگاهِ خویش عاشقانت رادوست داری ونسبت به آنها بی اعتنانیستی.گرچه می گفت که زارت بکشم می دیدمکه نهانش نظری با من دلسوخته بود.زچشم شوخ توجان کی توان بردکه دایم با کمان اندر کمین استشوخ: گیرا وپُرجذبه ،گستاخ وبی پروامعنی بیت: ازگیرایی وجاذبه ی چشمان توهیچ کس نمی تواند بگریزد وجان سالم بدربرد زیرا که بی وقفه کمان دردست،مثل تیراندازی ماهردرکمین نشسته وبه شکارمشغول است."کمان" دراینجا کنایه ازابروان است که چشم دراختیارگرفته وتیرهای کاری ِغمزه راباآن به سوی عاشقان پرتاب کرده ودلهاراصید می کند.زچین زلفِ کمندت کسی نیافت خلاصازآن کمانچه ی ابرو وتیرچشم نجاحبر آن چشم سیه صد آفرین بادکه درعاشق کشی سِحرآفرین استمعنی بیت: چشمان سیاه تو صدها مرحبا وآفرین دارد که درکشتن عاشق، شگفت آور وخارق العاده عمل می کند همانندِ ساحرها،سحر وجادومی کند.تاسِحرچشم یارچه بازی کند که بازبنیادبرکرشمه ی جادونهاده ایمعجب علمیست علم هیئت عشقکه چرخ هشتمش هفتم زمین استهیئت: دانشی که درباره ی وضعیّت وحالتِ قرارگرفتن ستارگان بحث می کند. علم نجومچرخ هشتم: قدما براساس نظریه ی بطلمیوس جهان هستی راشامل نه فلک می پنداشتند:1ـ فلک ماه2ـ فلک عطارد3ـ فلک زهره4ـ فلک خورشید5ـ فلک مریخ6ـ فلک مشتری7ـ فلک زحل8ـ فلک ثوابت 9ـ فلک الافلاک (اطلس) بطلمیوس معتقد بود که: «هر یک از افلاک نه گانه به غیر از فلک نهم دارای حرکت مخصوصی بوده و هر کدام طی سالیان متمادی، یک دور به دور کره زمین می گردند.بنا به عقیده بطلمیوس، تمام ستارگان ثوابت در فلک هشتم جای دارند. فلک هشتم کنایه ازوالاترین نقطه هست.هفتم زمین : طبقات زمین برخلافِ افلاک نه گانه، که در آسمان قراردارند ، هفت طبقه به سمت پایین است. هفتم زمین طبعاً طبقه ی زیرین زمین وکنایه ازپَست ترین است. معنی بیت: همه چیزدردنیای عشق متفاوت است حتّا علم نجوم ! بطوریکه دربحث نجوم ازمنظرعشق، منظورازهشتمین فلک طبقه ی هفتم زمین است! یعنی اینکه اگرکسی درعالم عشق وعاشقی به مقام والایی دست پیداکرد گمان مبری که درفلک هشتم (فلک ثوابت) سِیرمی کند نه... دراینجا معیارها وضوابط ،متفاوت،معکوس و فراتر از معیارهای عقل و دانش‌های عقلی ِماهستند کسی که به بالا صعود می کند درحقیقت به قعر زمین وپَست ترین نقطه سقوط کرده است. دراینجا مقام پادشاه ازگدای کمترین، پائین تراست چراکه گدای این عالم ازهشت بهشت بی نیازاست! ازعجایب اینجاست که کسی که می میرد زنده می شود،اسیرمی شود آزادی می یابد وبهشت نصیبِ گناهکاران می گردد! دراینجا تشنگان به دنبال آب نیستند وسعی می کنند تشنگی ِ بیشتری بدست آورند! دراین عالم، دردریاغرقه می شوند وبه آب آلوده نمی گردند! ودراینجاغم سبب شادمانی ونشاط است و.......آسمان گومفروش این عظمت کاَندرعشقخرمن مَه به جوی خوشه ی پروین به دوجوتو پنداری که بدگو رفت و جان بردحسابش با کرام الکاتبین استکرام الکاتبین: فرشتگانی که مسئول ثبتِ اعمال آدمیان اند.معنی بیت: تومپندار که کسی که اَعمال ناپسند دارد جان سالم بدر می برد نه .... هرکس دفترچه حسابی دارد واعمال نیک وبد او توسّطِ فرشتگانِ ناظر ومسئول، به حسابش واریزمی شود. هیچ کس نمی تواند ازبازخوردِ اعمال خودممانعت بعمل آورد.دهقان سالخورده چه خوش گفت باپسرکای نورچشم من بجز ازکِشته ندرویمشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمنکه دل بردوکنون دربنددین استکید: حیله وفریب معنی بیت: ای حافظ ازفریبندگی ِ گیسوان یار دراَمان نیستی آسوده خاطرمباش که دلت رابُرد وکارتمام شد! نه....فریب گیسوان یارتمامی ندارد وپس ازبه باد رفتن دل،اینک نوبت دین است که بربادسپرده شود. حتّا دینداران نیز درمقابل جاذبه ی جادویی زلف درامان نیستند!(برگشت به مطلع غزل)ای حافظ ایمن مشو که پس ازبُردن ِ دین نیز بازهم درامان نخواهی بود، پس ازآن نوبت جان خواهدرسید،دین ودل بردند و قصد جان کنندالغیاث ازجور خوبان الغیاث
user_image
رضا ثانی
۱۳۹۸/۰۴/۱۱ - ۰۶:۳۳:۰۴
عجب علمیست علم هیئت عشقکه چرخ هشتمش روی زمین است
user_image
وود زاک
۱۳۹۸/۱۰/۱۹ - ۰۰:۳۸:۴۱
درباره ی بیت دوم در کتاب ارزشمند "درس حافظ" نوشته ی دکتر محمد استعلامی آمده: "کلمه‌ی 'لیکن' در میان دو جمله ی بیت، برای بیان این نکته است که مطلب دوم اهمیت بیش تری دارد. (نگ: توضیح 2:36 )معنی بیت: آن‌چه با نگاه دل‌فریب خود می‌گویی بیش از زیبایی تو، ما را دیوانه می‌کند."(به نقل از جلد اول، نشر سخن، ص 211 )
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۱۲/۲۴ - ۰۱:۵۱:۰۵
سرشار از شور به دام افتادن، به یار می گوید: زلف تو کفر و دین را به دام می اندازد و این یک چشمه از هنرنمایی اوست.کفر و دین کنایه از همه چیز و اشاره به یکسانی آنها و برتری ملت عشق و دین باطنی. خیام و مولانا و ... نیز به کار برده اند.جمالت معجز حسن است لیکن،حدیث غمزه ات سحر مبین استچهره ات معجزه زیبایی و ناز و کرشمه ات آشکار جادو می کند.(مبین اشاره به قرآن)3- کی می توانم جان سالم بدر برم از چشم طلبکارت که پیوسته با کمان در کمین نشسته.4- صد آفرین بر این چشم که جادو می کند عاشق را و می کشد.5- عشق خود علم نجوم است که در آن فلک هشتم( فوق هفت آسمان) طبقه هفتم زمین است. [آسمان عشق متصل به عرش الهی است]6- گمان می کنی آنکه بدگویی تو را می کند جان سالم بدر می برد کرام الکاتبین( دو فرشته همراه آدمی که کارهایش را می نویسند در زبان فارسی ضرب المثل شده ازین بیت و مفرد تلقی می شود) به حسابش میرسد.7- از حیله های شیرین زلفش ( با وجود این همه که در ابیات بالا گفتم)غافل نشو که پس از دل دینت را هم خواهد برد.آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی اینستاگرام:drsahafian
user_image
در سکوت
۱۴۰۰/۱۲/۲۶ - ۱۶:۱۷:۲۶
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
سفید
۱۴۰۱/۰۹/۰۶ - ۱۶:۰۹:۰۶
  ز چشم شوخ تو جان کی توان برد که دایم با کمان اندر کمین است! . مشو حافظ ز کید زلفش ایمن که دل برد و کنون در بند دین است...!  
user_image
سفید
۱۴۰۱/۰۹/۰۶ - ۱۶:۰۹:۵۰
  تو پنداری که بدگو رفت و‌ جان برد؟ حسابش با کرام الکاتبین است...  
user_image
رضا تبار
۱۴۰۱/۱۱/۲۰ - ۰۴:۱۵:۵۶
معنی ابیات ۱- پیچ و خم زلف تو(تجلی انوار الهی/ کنایه از کثرت) دامی است که انسان را در دام کفر می اندازد یا در بند دین، - این جزیی  از کارهای زیادی است که او انجام میدهد ( این تجلی مجموعه ای از اضداد  مثل مرگ و حیات ، گمراهی و هدایت ، کفر و دین است . ذات خداوند در همه عالم هستی جاری است.مهم این است که انسان با چه نگاهی به عالم بنگرد.اگر عالم را آینه تجلی خداوند ببیند،به دام دین می افتد و در بند بندگی قرار می گیرد و اگر کثرت موجودات را بصورت مستقل ببیند در دام کفر می افتد.اساسا کفر و ایمان بستگی به نگرش انسان دارد که چگونه تفکر می کند.)   ۲- وقتی جمال تو خود را نشان دهد، آنقدر زیباست که انگار معجزه ای رخ داده است / صفات جمالی تو شگفت انگیز است و جذب می کند، - ولی داستان غمزه تو سحری است آشکار و انسان را محسور خود می کند./ ولی صفات  جلالی تو دفع کننده است و از هیبت آن  انسان محسور می شود)   ۳- از چشم گستاخ و رهزن تو که دایم در کمین است (با کمانی که در دست دارد و در کمین نشسته)، چگونه می توان جان سالم بدر برد( امکان نجات از آن محال است).   ۴- صد آفرین بر آن چشم سیاه ( چشم ناظر حقیقت بین) که در کشتن( نفس سرکش انسان/ دلبستگیهای کاذب ) مردم سحر می کند. ( وقتی مزدم محبوب خود را بیابند و شیفتگی پیشه کنند، محبوب عاشق را بسوی خود می خواند و دو گانگی بین عاشق و معشوق از بین می رود)   ۵- هییت عشق علم عجیبی است، - که چرخ هشتم هییت عشق ،هفتم زمین است( زمین پیش پای آن افتاده) ( مثل نجوم که راز ستارگان را معلوم می کند باید راز هییت عشق را نیز آموخت.در علم هییت ،  هفت چرخ و هفت فلک است.ولی در هییت عشق ،هشت چرخ است و چرخ هشتمش زمین است و در همین زمین هفتم جمیع اسرار بر عاشق کشف می گردد)   ۶- گمان می کنی آنکس که منکر عشق است و از آن بد می گوید ،جان سالم بدر می برد و به عافیت می رسد؟ - (این انکارها در صحیفه اعمالش ثبت می شود و) حساب او با کرام الکاتبین است( فرشتگانی که کار خوب و بد را ثبت می کنند) .   ۷- حافظ از کید زلف او( از تجلیات او که دام کفر و دین است) غافل مباش، - که نه تنها دل مرا برده بلکه در صدد است تا دین ما را هم ببرد.  
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۲۰ - ۰۶:۲۸:۲۰
که دل برد و کنون در بند دین است....!
user_image
nabavar
۱۴۰۲/۱۰/۲۶ - ۰۵:۳۸:۲۴
عجب عِلمیست عِلم هیئت عشق که چرخِ هشتمش، هفتم زمین است عاشق را نظر جز بر معشوق نیست ، که برترین نقطه ی عالم ” چرخ هشتم “ در نظرش با پست ترین ِ آن ” طبقه ی هفتم زمین “ تفاوتی ندارد. فقط عشق است و دیگر هیچ.
user_image
امیرعلی داودپور
۱۴۰۳/۰۴/۲۵ - ۰۹:۵۱:۱۸
در این کلام لسان الغیب بخصوص از بدگویی تحذیر داده شده است نکته دوم که به طور کل در مورد شعر باید اضافه شود، نخست اینکه شاعر باید از گزافه گویی پرهیز کند، دوم خواننده باید اشعار را با دقت ویژه مطالعه کند. از جمله تفال مرحوم رئیسی به دیوان حافظ در دیدار با اردوغان، تو گویی که منهج عدل برای دیگران است و برای ما نیست. لیک باید دانست که اینگونه نیست و هر کسی باید کلام و شاهکار را با پرهیزکاری مطالعه و نیز عنوان و منتشر کند   دورِ فلکی یکسَره بر مِنْهَجِ عدل است خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل حافظ گرامی بر شستشوی دفتر خویش اقرار میورزد، و گمان میرود که ایشان بسیاری از اشعار بدخواهانه خود را برخلاف مولانای گرامی نابود کرده باشند از اینرو مفتخر به لقب حافظ گردیده است. بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی که عِلمِ عشق در دفتر نباشد