
حافظ
غزل شمارهٔ ۷۰
۱
مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست
دل سرگشتهٔ ما غیرِ تو را ذاکر نیست
۲
اشکم احرامِ طوافِ حَرَمَت میبندد
گرچه از خونِ دلِ ریش دمی طاهر نیست
۳
بستهٔ دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سِدره اگر در طلبت طایر نیست
۴
عاشقِ مفلس اگر قلبِ دلش کرد نثار
مَکُنَش عیب که بر نقدِ روان قادر نیست
۵
عاقبت دست بدان سروِ بلندش برسد
هر که را در طلبت همتِ او قاصر نیست
۶
از روان بخشی عیسی نزنم دَم هرگز
زان که در روح فَزایی چو لبت ماهر نیست
۷
من که در آتشِ سودای تو آهی نزنم
کِی توان گفت که بر داغ، دلم صابر نیست
۸
روز اول که سرِ زلفِ تو دیدم گفتم
که پریشانیِ این سلسله را آخر نیست
۹
سر پیوند تو تنها نه دلِ حافظ راست
کیست آن کِش سَرِ پیوند تو در خاطر نیست
تصاویر و صوت









نظرات
حمیدرضا
احمد علی غلامی
نادر..
تماشاگه راز
پاسخ سعدی دست بالاتر را گرفته و میگوید:اشکم احرام طواف حرمت میبنددگرچه از خوندل ریش دمی طاهر نیستاین مضمون بسیار عمیق و لطیف است و در برابر نظریه سعدی میگوید نظر من پاک نیست و سبب ناپاک بودن آن هم این است که اشکم با خون دل مخلوط و به مانند پردهیی جلو نظرگاه مرا گرفته و در عین ناپاکی، احرام بسته تا به گرد حرم شریف و جایگاه دائمی تو یعنی دیده من بگردد. مشاهده میشود، طاهر بودن که یکی از شروط اصلی احرام است، طواف کردن حرم شریف که گشتن به دور آن را ایجاب میکند و تشبیه مردمک دیده به حرم و جایگاه محبوب همه در یک مضمون و یک بیت و در کمال بلاغت آورده شده است مقایسه این دو مضمون اقوی دلیلی است برگفته قبلی این ناتوان که هرگاه حافظ به مانند سعدی به سرودن غزلهای عاشقانه یکدست و بدون ایهام و منظور بازگو کردن رویدادهای واقعه، میپرداخت مقام بالاتری از سعدی را احراز میکرد.ب: سعدی برای کلمه (قادر) چنین مضمونی آفریده است: بر همگان روشن است که چاره درد عاشق سودایی صبر است که آن هم بر آن قادر نیست و حافظ میفرماید بر عاشق مفلسی که دلش را به مانند سکه از رایج افتاده، نثارتو کرد خورده مگیر چرا که این بینوا به نقد رایج دسترسی ندارد و دراین مضمون ایهامی هم نهفته، و آن ایهام در معنای کلمه (روان) مستتر است که به ظاهر نقد رایج و در باطن برنقد روان و جان اشاره دارد. ایهام دیگر در استعمال کلمه قلب دل نهفته که هم معنای قلب و دل هممعنای سکه دل قلب هر دو از آن مستفاد میشود و امتیاز این مضمون بر مضمون بیت سعدی این است که مضمون سعدی به کرات توسط شعرا بازگو شده در حالی که مضمون حافظ بویژه با ایهامات آن تا این زمان کسی نسروده بوده است.ج: برای کلمه (قاصر) نیز مضمون حافظ از نظر بلاغت و روانی کلام بر شعر سعدی ترجیح دارد. سعدی میفرماید:التفات از همه عالم به تو دارد سعدیهمتی کان به تو مصروف شود قاصر نیستو حافظ میفرماید:عاقبت دست بدان سرو بلندش برسدهرکه را در طلبت همت او قاصر نیست***
رضا
مهدی ابراهیمی
پریوش
پریوش
محمد
علی
دکتر صحافیان
در سکوت
برگ بی برگی
رضا تبار
nabavar
راشد میرزاده
خوشه چین بانو