
حافظ
غزل شمارهٔ ۷۲
۱
راهی است راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
۲
هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
۳
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
کآن شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست
۴
از چشم خود بپرس که ما را که میکُشد؟
جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست
۵
او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال
هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماهپاره نیست
۶
فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان
چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست
۷
نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو
حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست
تصاویر و صوت








نظرات
Davoud Tabrizi
پاسخ: با تشکر، من خود به شخصه نیز در نسخهای «بحریست بحر عشق ...» دیدهام، از آنجا که تا کنون ما تلاش کردهایم دیوان حافظ را مطابق با نسخهی قزوینی نگه داریم، بدل را در حاشیه میگذاریم و اصل را دست نمیزنیم.
نگین
فرخ باور
محمد سروریان
دکتر ترابی
فرهاد
مرتضی
روفیا
ساحل
ساحل
روفیا
ساحل
ساحل
کسرا
کسرا
محمود
نادر..
رضا
تماشاگه راز
عبدالله جهانسری
رضا
بیگانه
شاهین
مسیح
کریم
کریم
محمد
omid
ناصر
جمشید پیمان
فرهاد
یکی (ودیگر هیچ)
دکتر صحافیان
کرده
علی مرادنیا
علی مرادنیا
طوقدار
فریدون ربانی
در سکوت
رند تشنه لب
میلاد گایکانی
سفید
رضا تبار
شهریور
مهرانا