
حافظ
غزل شمارهٔ ۸۲
۱
آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
۲
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین
کس واقفِ ما نیست که از دیده چهها رفت
۳
بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش
آن دود که از سوزِ جگر بر سر ما رفت
۴
دور از رخِ تو دم به دم از گوشهٔ چشمم
سیلابِ سرشک آمد و طوفانِ بلا رفت
۵
از پای فتادیم چو آمد غمِ هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
۶
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت
۷
احرام چه بندیم؟ چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم؟ چو از مروه صفا رفت
۸
دی گفت طبیب از سرِ حسرت چو مرا دید
هیهات که رنجِ تو ز قانونِ شفا رفت
۹
ای دوست به پرسیدنِ حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دارِ فنا رفت
تصاویر و صوت












نظرات
عرفان
ناشناس
امین کیخا
شکوه
المثنی
شکوه
محمد
Ar۷
بهبود
کمال
آرش
محدث
محدث
محدث
ناشناس
نیک زاد محمد رضا
نیک زاد محمد رضا
محمد حسنپور
محمد
محمد تدینی
پاسخ به اینگونه نظرات، نویسنده را به منابع معتبری که در دسترس هست - چون لغتنامه دهخدا - ارجاع دهید. با سپاس
سجاد
روفیا
تماشاگه راز
مجید
رضا
غلامحسین مرادی قره قانی
فرهاد
سروش
داراب
کاردو
دکتر صحافیان
در سکوت
برگ بی برگی
رضا تبار
شمع سوخته