حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۸۵

۱

شربتی از لبِ لعلش نچشیدیم و بِرَفت

رویِ مَه پیکرِ او سیر ندیدیم و برفت

۲

گویی از صحبتِ ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گَردش نرسیدیم و برفت

۳

بس که ما فاتحه و حرزِ یمانی خواندیم

وز پی‌اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

۴

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد

دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت

۵

شد چمان در چمنِ حسن و لطافت لیکن

در گلستانِ وصالش نَچَمیدیم و برفت

۶

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 189
دیوان حافظ به خط سلطانعلی مشهدی با تصاویر حاشیهٔ افزوده در دورهٔ گورکانی هند » تصویر 43
دیوان حافظ به خط عبدالصمد شیرین‌قلم ۹۹۰ هجری » تصویر 98
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 17
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در رمضان ۸۵۵ ه.ق توسط سلیمان الفوشنجی » تصویر 41
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 71
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 85
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۸۷
دیوان خواجه حافظ شیرازی (با تصحیح و سه مقدمه و حواشی و تکمله و کشف الابیات) به کوشش سید ابوالقاسم انجوی شیرازی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۰۰
خاطر مجموع (جامع دیوان جامع حافظ بر اساس بیست و یک متن معتبر چاپی) تدوین و توضیح شفیع شجاعی ادیب - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۲۹
دیوان حافظ بر اساس سه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای ۸۱۳ و ۸۲۲ و ۸۲۵ هجری قمری به تصحیح اکبر بهروز و رشید عیوضی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۴۸
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (براساس نسخه مورخ ۸۲۴ هجری) به کوشش سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۷
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۲۷
دیوان مولانا شمس الدین محمد حافظ شیرازی به اهتمام دکتر یحیی قریب - حافظ شیرازی - تصویر ۸۵
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی به کوشش سید علی محمد رفیعی - خواجه شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۲۱
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
فاطمه زندی :
مریم فقیهی کیا :
محمدرضا مومن نژاد :
سارنگ صیرفیان :
پری ساتکنی عندلیب :
احسان حلاج :
افسر آریا :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۰۶:۰۸:۰۳
زیبا بود
user_image
رضا
۱۳۹۳/۰۱/۱۳ - ۱۸:۰۸:۲۳
یه روزی این فال من از اب در اومده بود ...
user_image
مهران
۱۳۹۳/۰۳/۰۶ - ۱۰:۲۶:۲۳
خیلی جالبه. تا به حال بارها و بارها بیت اول و دوم این غزل رو شنیده بودم، اما هرگز به این فکر نیفتاده بودم که کل اونو بخونم. مرسی گنجور عزیز که این امکان رو برای کسانی مثل من که مدیدی ست به کتاب های فارسی دسترسی ندارند، فراهم کردی.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۴/۲۱ - ۱۳:۲۹:۴۰
هرچی این شعر را میخونم سیر نمیشم......خیلی زیباست
user_image
سامان
۱۳۹۳/۰۶/۱۸ - ۰۶:۱۲:۳۶
سلامخیلی جالب بود! حدودا نزدیک به 1 سال و نیم قبل این فال حال آن روزهای ما بود....
user_image
فاطمه
۱۳۹۳/۱۰/۱۴ - ۰۵:۰۱:۳۱
سلاممعنی بیت 5 رو کسی میدونه؟
user_image
سالار
۱۳۹۴/۰۲/۱۰ - ۰۰:۲۲:۳۳
گروه اوهام اکثر غزلیات حافظ رو همراه با اهنگ خوندند، این غزل رو هم همینطور اگر علاقه به دانلود داشتید کافیه سرچ کنید اوهام لب لعل اش
user_image
کمال
۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۰۹:۳۰:۳۰
باسلام،وعرض تبریک ،پیش،پیش بمناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان .دررابطه بااین غزل فالی رادرنظردارم که دراینجامی آورم که؛درزندگی وصال وبه هم رسیدن وجدایی وازیکدیگرگسستن رابایدتجربه کنید،به زودیشمامسافری خواهیدداشت که ازرفتن او،،،،غمگین خواهیدشدوچاره ای ازپذیرش اینامرندارید،صبورباشیدوتادرکناریکدیگر،،،،،،،هستیدقدرشان رابدانید،هنگامیکه وقت،،،،،سفربرسدکاری نمی توان کرد،همه را،،،،،،،،،،،دوست بداریدوبگذاریدشمارانیزدوست،،،بدارند.درپناه خداوندباشید.
user_image
حمید صادقی
۱۳۹۴/۰۵/۰۵ - ۰۶:۱۴:۰۴
این شعر خیلی زیبا و جدا شرح حال کسی است که فراق عزیزی را چشیده باشد.سه بیت اول این شعر را برای سنگ مزار پدرم انتخاب کردم و نوشتم
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۹/۰۹ - ۱۵:۰۱:۴۰
با عرض خسته نباشید به گنجور .تفسیر بیت 3 رو کسی کامل بلده .؟یکی از سخت ترین بیتهای حافظ است
user_image
for Ali A......eh
۱۳۹۵/۰۵/۳۱ - ۱۶:۰۶:۴۲
وااااااای خدا !!!!!!!!!!!!!دیشب تفال زدم به حضرت حافظ...این شعر اومدیعنی نه تنها کلیات غزل با حالم یکی بود ، بلکه در جزئیات هم خطا نرفته بود! یعنی از تعجب دهنم باز مونده بودعلی الخصوص ابیات 1-5-6انگار حافظ شونه به شونه من راه می رفته و میدیده و میشنیده و . . . . . .ایمانم به لسان الغیب محکم تر شد
user_image
رضا
۱۳۹۶/۱۲/۰۲ - ۱۹:۳۹:۳۲
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفتروی مَه پیکر او سیر ندیدیم و برفتشربت: کنایه ازبوسه ی شیرین وآبدارلب لعل: لب سرخ همچون یاقوتمه پیکر: ماه پیکر،بدن زیبا همچون ماهمعنی بیت: هنگام رفت معشوق ،به بدرقه ی اونرسیدم و ازلبان نوشین وسرخ آبدارش بوسه ای نصیب مانشد سیمای آن ماه پیکر راسیرندیده بودیم که ناگهان عزم رفتن کرد ورفت.گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بودبار بربست و به گردش نرسیدیم و برفتمعنی بیت: چنان بارسفربربست ورفت که انگار ازهم نشینی باما مُکدّرشده وبه ستوه آمده بود ماحتّا به گردش هم نرسیدم ورفتبس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیموز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفتبس‌که: بسیار شد که، بسیار اتّفاق افتاد که.فاتحه: سوره ی حمد حرزیمانی: دعایی مخصوص مسافرسوره ی اخلاص: سوره قل‌هواللهدمیدیم: فوت کردیممعنی بیت:شاعر که ازرفتن بی سروصدای معشوق غافلگیرشده درغم واندوهِ شوک آوری فرورفته وبه حالت مرثیه باخودنجوامی کند ومی فرماید:بسیاراتّفاق افتاده بود که هنگام رفتن یار،اورابدرقه می کردیم سوره ی حمد وقل هوالّله می خواندیم دعای حرزیمانی می خواندیم وبه دور و برش فوت می کردیم ومی رفت امّا افسوس که اینبار.....عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرددیدی آخرکه چنین عشوه خریدیم و برفتعشوه دادند: فریب دادندعشوه خریدیم: فریب را پذیرا شدیم، گول خوردیم معنی بیت: مارافریب دادند وبه دروغ دلمان راخوش کردند که هنگام رفتن به ماسر خواهی زد. ای دل دیدی که چگونه باسادگی گول خوردیم ویاربی خبررفت.شد چَمان در چمن ِحُسن و لطافت لیکندر گلستان وصالش نچمیدیم و برفتچمان: خرامان.شد چمان: خرامان شد ،باناز واِفاده قدم زد.نچمیدیم: با ناز نخرامیدیم ،قدم نزدیم.گلستان وصالش: وصال یار به گلستان تشبیه شده است.معنی بیت: یارنازنین ما درگلشن لطافت وزیبایی خرامان خرامان نمایان شد،جلوه گری نمود لیکن ماسعادت نداشتیم که درگلستان ِ وصالش راه یابیم ودرنازنعمت قدمی بخرامیم ودَمی با یارهمراه گردیم.همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیمکای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت به وداعش: به بدرقه و خداحافظی اَش. معنی بیت: همانندِ حافظ همه شب ناله وزاری کردیم که ای دریغ وصدافسوس که توفیق نداشتیم به خداحافظی اش برسیم ویاررفت بی آنکه توانسته باشیم اورابدرقه کنیم.
user_image
سرباز عشق
۱۳۹۶/۱۲/۱۱ - ۱۸:۳۴:۰۱
آهی کشیدم پردرد و خسته از خود ، آنقدر مهربان است که بر بالین من خسته از خود آمد و چه زیبا بود ، بودنش و افسوس هنگامی که این غزل را خواندم تازه فهمیدم که رفته است وباز ما یعنی من و من تنها به انتظارش ماندیم...
user_image
شیرازی
۱۳۹۷/۰۵/۲۳ - ۱۶:۴۷:۳۰
سلامسه بیت ذیل بترتیب بیت چهارم هفتم هشتم میتواند باشد تا نظر اساتید چه باشدسر ز فرمان خطم گفت مکش تا نرومما سر خویش ز خطش نکشیدیم و برفتگفت از خود ببرد هر که وصالم طلبدما بامید وی از خویش بریدیم و برفت صورت او بلطافت اثر صنع خداستما برویش نظری سیر ندیدیم و برفتدر ضمن بیت پنجم حافظ قدیمی من چنین استعشوه میداد که از کوی ارادت نرومدیدی آخر که چسان عشوه خریدیم و برفت
user_image
شهاب طاهری
۱۳۹۸/۱۰/۲۵ - ۰۴:۴۲:۰۱
سلاماین شعر با حال و اوضاع این روزای مردم خیلی همراهه.خطای انسانی که باعث شد 176 آدم بیگناه کشته بشن.آخرش هیچکس تقصیر رو گردن نگرفت و هیچ همدردی نشد.متاسفم.روح همتون شاد، خدا به خانواده هاتون صبر بده
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۱/۰۷ - ۱۸:۴۷:۴۳
بستن تبلیغاتفاتحه/fAtehe/مترادف فاتحه: آغاز، اول، بدایت، فاتحت، گشایش، مقدمهمتضاد فاتحه: خاتمه
user_image
صالح رئیسی
۱۳۹۹/۰۱/۲۲ - ۱۵:۳۴:۰۲
حرز یمانی از دعاهای سریع الجابه است که توسط پیامبر به حضرت علی تعلیم داده شده است. دعای حرز یمانی بر اساس روایات به 3 شیوه مختلف نقل شده و خواص بیشماری دارد. حضرت علی به یک فرد یمنی آموخت و او بر دشمنش پیروز شد
user_image
زهرا
۱۳۹۹/۰۲/۲۱ - ۱۵:۰۶:۰۹
چقدر زیباست شعرهای حافظ. خیلی فوق العاده هستن. واقعا باید حضرت حافظ نامیدش.
user_image
رضا حاجیان
۱۳۹۹/۰۶/۱۸ - ۱۶:۱۶:۱۵
وزن به اشتباه درج شده است، وزن این غزل رمل مخبون است، فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
user_image
حسن گلناری
۱۳۹۹/۰۷/۰۷ - ۱۹:۱۳:۲۵
با سلام من بسیار سپاسگزار هستم بابت صدای ضبط شده و اینکه به درستی شعر خوانده میشود و تلفظ اشتباه ما اصلاح میشود در ضمن بابت توضیح آقای صالح رئیسی ممنون و سپاسگزار هستم که حرز یمانی را توضیح دادن.
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۷/۲۱ - ۰۳:۱۹:۴۱
با درودبیت چهارم را اینگونه رساتر باشد و با کلیت غزل هماهنگ تر. در نسخه ی سایه و قزوینی هم همینگونه است اگر اشتباه نکنم.عشوه می داد که از کوی ارادت نرومدیدی آخر که چه سان عشوه خریدیم و برفت
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۹/۱۰/۰۹ - ۰۱:۴۳:۴۰
از لبان یاقوتی معشوق، شربتی( از حال خوش) نچشیدیم،حتی روی ماه نقشش را سیر ندیدیم و او تنهایمان گذاشت.گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بودبار بربست و به گردش نرسیدیم و برفتاو که زیبایی مطلق و آزاد از هر تعلقی بود از هم نشینی ما بسیار تنگدل بود، آنچنان بر اثر احوالمان( تعلقات ویرانگر) به تنگ آمده و از ما دور شد، که به گردش هم نرسیدیم.3- و ما( فرومانده در حسرت دیدار و در شوق بیش از حد وصال)پیوسته برای سلامتی اش حمد و حرز یمانی( دعایی که پیامبر به علی ع برای پیروزی بر دشمن داد) خواندیم و سوره اخلاص از جان دمیدیم، ولی از ما دور شد.4- فریبمان(یا دلداری) دادند که از ما عبور می کنی، این وعده را به جان خریدیم اما باز هم از ما دورتر شد.(آرایه ادبی در نسخه قزوینی : التفات از غایب به حاضر- استفاده از ضمیر غایب نهایت دوری معشوق و شوق بیشتر را می رساند-)خانلری: عشوه می داد که از کوی ملامت نرویم: با ناز می گفت که بدنامی عشق را به جان بخرید.5- از جنس دیگری بود، به گلستان زیبایی و لطافت رفت، و ما حتی گردشی هم در این گلستان نکردیم، که از ما دور شد( هم سنخ او نبودیم= به حال خوش نرسیده بودیم)6- همانند حافظ هر شب زاری و بی تابی کردیم، افسوس که فرصت خداحافظی با او را هم پیدا نکردیم( زاری های شبانه هنوز جانمان را هم سنخ لطافت او نکرده است)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
M
۱۳۹۹/۱۲/۱۸ - ۲۲:۳۷:۰۳
اصلا نمی‌فهمم چی میگه!
user_image
در سکوت
۱۴۰۰/۱۲/۲۶ - ۱۶:۲۸:۳۸
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
برگ بی برگی
۱۴۰۱/۰۹/۱۲ - ۲۲:۰۸:۵۰
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت  روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت  چشیدنِ شربت از لب لعل کنایه ای ست از کامیابی و بهره بردن از یار و معشوق ، اما در مصراع دوم برای اینکه ذهن مخاطب به سوی یار و معشوقِ زمینی نرود ، یار را مه پیکر می‌نامد ، پیکر تجسمِ است که به مجسمه نیز اطلاق می گردد ، ماه پیکر دراینجا یعنی یاری که تنها می توان او و زیبایی های چون ماهش را تجسم کرد و آن یار ماه روی با چشمِ حسی قابل مشاهده نیست ، پس منظور از آن یار یا ماه رو که پرتویی از آن نورِ کل یا ادامه خداوند است خرد و هشیاری اصیل و خدایی انسان می‌باشد که حتی پیش از آن حضور در این جهان یار و همراه وی  بوده است ، اما آن هشیاری که از جهانِ معنا به جهانِ ماده و در قالبِ جسم پای به این جهان می گذارد قادر به برآورده نمودن نیازهای جسمانی انسان نیست پس انسان نیازمند به هشیاری یا خردی دیگر است تا بتواند به حیات خود در این جهان مادی ادامه دهد که عرفا آن را هشیاری جسمی یا عقلِِ جزوی و معاش اندیش نامیده اند که شکلِ خفیف‌ترِ آن در بدو تشکیل نطفه در رحم مادر بر روی هشیاری آغازین انسان تنیده شده و پس‌از تولد بصورت ِ کاملتر کنترل امور جسمانی ، رشد و نیازهای طفل را بر عهده می گیرد که آنرا خویشِ درخدمتِ تن یا خویشتنِ توهمی نامیده اند ، با حضور انسان در این جهان بتدریج در حالیکه انسان  بجز تشکیل خردِ جسمی بر روی آن ماه روی بهره ای نبرده است و بطور کامل ( سیر ) او را با چشم عدم بین خود ندیده است به محاق می رود و طرح خداوند یا زندگی بر این منوال است تا حداکثر پس از ده سالگی با خواست و طلبِ انسان بار دیگر ماهِ او بطور کامل  برآمده و جلوه کند . گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود  بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت حافظ می‌فرماید  اما پس از گذشت چند سالی که موعد بازگشتِ انسان به خویش و جنس اصلی خود فرا می‌رسد و آن ماه پیکر درمی‌یابد نوجوان التفاتی به او ندارد و خویشِ تنیده شده توهمی را خویش یا خود اصلی می پندارد ، پس این هم نشینی یکجانبه را بر نتافته ، بطور کلی بارِ سفر بسته و از درون انسان با سرعت هرچه تمام تر بیرون می رود بنحوی که اگر هم انسان متوجه این غیبت شود به گرد پای او نیز نمی رسد ، نیک در اینجا یعنی با خیر و صلاحی که در این غیبت می بیند مبادرت به این سفر می کند باشد که شخص با اولین دردهایی که بر او وارد می شود به اهمیتِ چنین یار و همراهی آگاه شده و در رضایتِ او به بازگشتش بکوشد . بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم  وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم  و برفت  انسانها دیر یا زود بطور ذاتی از فقدانِ آن یار آگاه می شوند اما راه بدست آوردنِ دلش را به خطا طی می کنند و با وسیله و ابزارهایی چون دعا و قرائت سوره هایی مانند فاتحه قصد گشایش در این هجر و فراق را دارند و با برخواندن سوره اخلاص و فوت کردنِ در اطراف گمان می کنند با اینگونه کارهای تقلیدهای ذهنی راه برای بازگشتِ گمگشته خود را هموار می کنند اما بوضوح می بینند که او نه تنها باز نمی گردد ،‌ بلکه دورتر شده و همچنان می رود . عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت حافظ می‌فرماید راهنمایانِ ناآگاه که واعظ و زاهد آنها را نمایندگی می کند پیروان خود را فریب (عشوه ) دادند که اگر اینگونه کارها را انجام دهید ، آنگاه آن یارِ سفر رفته بر شما گذری خواهد کرد و رخسار زیبای خود را بر شما می‌نمایاند و شما را از درد و رنج رهایی می دهد ، حافظ از زبان فریب خوردگان می فرماید مشاهده کردیم که اینگونه دعا و عبادتهای ذهنی و توهمی کارساز نبود و هرچند که اینگونه فریبهای راهنمایانِ دروغین را بجان خریدیم و هرچه از اعتکاف و دعا و دخیل بستن ها و لمس یا تبرک کردن اماکن و اجسام را انجام دادیم راه بجایی نبردیم و باز هم آن یار ماه پیکر از ما دورتر شد . شد چمان در چمنِ حُسن و لطافت لیکن در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت  در این بیت حافظ می‌فرماید یار خود راهِ وصال را با خرامیدن در چمن خوبی ها و لطافتِ عشق به انسان می آموزد تا شاید انسان به خود آمده و هم از او بیاموزد چگونگی طی کردن مسیر زندگی (چمن) را با بوسیله لطافت عشق و هر آنچه از حسنات و نیکی های این جهان است فارغ از کینه توزی ، خشم و حسادت ، طمع ورزی ، بخل ، دروغ و جمیع خباثت ها ، و فقط با مهرورزی و دیدن زیبایی های این چمن در گلستان این جهان بچمد و زیبا راه رود ، تنها در اینصورت است که آن معشوقِ زیبا روی به او روی خوش نشان داده و می تواند به وصالش امیدوار باشد ، در غیر اینصورت  او همچنان به راه خود می رود و از انسان دورتر می شود . همچو حافظ همه شب  ناله و زاری کردیم  کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت  پس‌حافظ همه این سخنانِ ذکر شده را ناله و زاری و شکایتِ هر شب یا لحظه به لحظه می داند که آن هم کاری ست عبث ، پس معشوق از انسانِ عاشق حرف و سخن و لفاظی نمی خواهد ، بلکه اقدام و کار عملی لازم است تا او به صداقت در عشق اطمینان یابد و اگر حافظ یا انسانِ عاشق صرفآ به نالیدن و لفاظی اکتفا کند هر معشوقی و حتی زیبا رویان این جهان نیز فرصت وداع و خداحافظی به او نداده و آنچنان دور می شوند که تنها دریغ و افسوس برای انسانِ مدعی عشق برجای گذارند .    
user_image
محمدجواد تقوی
۱۴۰۲/۰۱/۲۷ - ۱۵:۱۸:۵۰
در اشعار حافظ همانطوری که میبینیم حتی نرسیدن ها هم زیباست ، حتی شکست ها هم زیباست . چراکه شاید معنا عشق در شعر حافظ به نحوی با چیزی که ما امروز در دنیا مدرن میخوانیم تفاوت عجیبی داشته باشد. مثلا در بیت آخر همین شعر : همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت اگر دقت کنیم به یار خود ایرادی نمیگیرد و انگشت اتهام این عدم وصال را به سمت او نشانه نمیرود چرا که معتقد است  در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم | لطف آنچه تو اندیشی ، حکم آنچه تو فرمایی
user_image
علی میراحمدی
۱۴۰۲/۰۶/۰۸ - ۱۴:۰۴:۰۸
شربتی از لبِ لعلش نچشیدیم و بِرَفترویِ مَه پیکرِ او سیر ندیدیم و برفت گویی از صحبتِ ما نیک به تنگ آمده بودبار بربست و به گَردش نرسیدیم و برفتیاد دارم که این دو بیت را اولین بار در سربرگ آگهی ترحیم پدربزرگم خواندم  و بعدها در دیوان حافظ یافتم.در مقایسه با اشعار آگهی های ترحیم امروزی چه انتخاب خوبی هم بوده است. باری برخی اشعار خاطراتی هم با خود دارند. گاهی شعری را جایی میخوانیم یا از زبان کسی میشنویم و سپس آن را در دیوان شاعری میابیم.سعی میکنم در پیامهای بعدی به چند نمونه دیگر هم اشاره کنم. 
user_image
محمدرضا خانی
۱۴۰۲/۰۹/۱۰ - ۱۱:۳۳:۴۶
با سلام ... من هر وقت این شعر را خصوصا در این ایام شهادت حضرت زهرا س ، میخوانم گویا این شعر از زبان امام علی ع در وداع از حضرت فاطمه س ؛ بیان می‌شود. وداعی عاشقانه و شاعرانه همراه با سوز و غم فراوان  . البته این فقط یک احساس شخصی است که به اشتراک میذارم و قصد تفسیر به این معنا را ندارم . شاید شما هم در این احساس شریک من شوید .