
حافظ
غزل شمارهٔ ۹۰
۱
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
۲
حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم
زین جا به آشیانِ وفا میفرستمت
۳
در راهِ عشق مرحلهٔ قُرب و بُعد نیست
میبینمت عیان و دعا میفرستمت
۴
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر
در صحبتِ شمال و صبا میفرستمت
۵
تا لشکرِ غمت نکند مُلکِ دل خراب
جانِ عزیزِ خود به نوا میفرستمت
۶
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
۷
در رویِ خود تَفَرُّجِ صُنع خدای کن
کآیینهٔ خداینما میفرستمت
۸
تا مطربان ز شوقِ مَنَت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت
۹
ساقی بیا که هاتفِ غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا میفرستمت
۱۰
حافظ، سرودِ مجلس ما ذکرِ خیرِ توست
بشتاب هان که اسب و قبا میفرستمت
تصاویر و صوت











نظرات
سارا مومنی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
علیرضا
امین کیخا
ذرنی
محمدحسین
فرهاد میم
فرهاد میم
ناشناس
بابک
شمس شیرازی
بابک
بابک
نادر..
تماشاگه راز
پاسخنامهیی است به نامه شاه شیخ ابواسحاق.شاعر در بیت مطلع، باد صبا را به عنوان هدهد یعنی پیک حضرت سلیمان به شهر سبا، شهری دور دست، شهری که محبوب او در آنجاست میفرستد و این همان کاری است که سلیمان برای بلقیس انجام داد و این یادآور مضمون و تلمیحی است به آیة شریفة 28 سوره نمل: اذهب بکتابی هذا فالقه الیهم ثم تول عنهم فانظر ماذا یرجعون.این نامه را ببر نزد ایشان پس رو بگردان سپس ببین چه جواب میگویند.دربیت سوم با آوردن کلمههای قرب و بعد یادآور آیههای 5 و 6 و 7 سوره المعارج میشود. 5 فاصبر صبراً جمیلاً 6 انهم یرونه بعیداً 7 ونریه قریباً.پس صبر کن صبر نیکو. بدرستی که ایشان آن را دور میبینند. و ما آن را نزدیک و با آوردن کلمه (میبینمت عیان) اشاره به آیه 7 دارد.در بیت چهارم شاعر اشاره به آیه 11 سوره سبا میکند:ولسلیمان الریح غذوها شهر و رواحها شهر… و برای سلیمان، باد صحبگاهانش ماهی بود و شباهنگاهش ماهی…در اینجا باید گفت که تسلط ذهن حافظ که حافظ قرآن است به مفاد این آیه و تجسم کلمات غدوها و رواحها در پیش چشم او، ذهن خلاق شاعر را به سوی کلمات صبح و شام توجه داده و برای آن مضمون ارسال دعای خیربوسیله بادصبا و نسیم شمال میسازد زیرا باد صبا و نیسم شمال پیک حضرت سلیمان و به فرمان او بودند و سرعت آنها طوری بود که هر روز به اندازه یک ماه و هر شام به اندازه یک ماه طی طریق میکردند.دربیت پنجم شاعر مضمونی دارد که ظاهر آن چنین معنا میدهد: تا ملک دلم از لشکر غم تو خراب نشود جان عزیز خود را به صورت گروگان پیش تو میفرستم این صورت ظاهر معنا را صورت باطنی دیگری در بطن مستتر است. در تفاسیر سوره نمل و داستان حضرت سلیمان و بلقیس و از فحوای آیات اینسوره شریفه که بصورت موجز بیان شده برمیآید که با رسیدن نامه سلیمان به بلقیس و دعوت او به دین توحیدی و مشورتی که بلقیس با سران و بزرگان لشکر خود کرد و به هنگام اخذ تصمیم نهایی گفت ما با پادشاهان در نمیافتیم و آیه 34 سوره نمل بازگو کننده نظریه بلقیس و علت انصراف او از جنگ با سلیمان است: قالت ان الملوک اذا خلوا قریه افسدوها و جعلوا عزه اهلها اذله و کذلک یفعلون. بلقیس گفت به درستی که هرگاه پادشاهان در قریهیی وارد شوند آن را به تباهی میکشند و عزیزان اهل آن را ذلیل میگردانند و از اینگونه کارها میکنند.و تصمیم به رفتن نزد حضرت سلیمان گرفت و نفس عمل حضور یافتن بلقیس در دربار پادشاهی که او را به جنگ تهدید کرده بود چنین معنا میدهد که او خود را در این معامله گروگان کرد و به همین دلیل حافظ در بیت پنجم میفرماید: (جان عزیز خود به نوا میفرستمت).در بیت ششم حافظ خطاب به محبوب خود میفرماید (ای غایب از نظر که شدی همنشین دل) و تلمیحی است به آیه 20 سوره نمل: و تفقد الطیر فقال ما لی لا اری الهدهد ام کان من الغائبین. جویایپرنده شد پسگفتچیست مرا که هدهد را نمیبینم؟ یا او از غائبین است.شاعر، محبوب خو را به مانند هدهد میداند که از نظر سلیمان غایب شده و همنشین بلقیس گشته است و بدون شک مضمون غیاب هدهد و عبارت آیه شریفه: منالغائبین که در ذهن شاعر حافظ قرآن و در پیش چشم او جلوهگری بوده است برای محبوب خود یعنی شاه ابواسحاق مسافر و غایب از نظر، مضمون ساخته است.از مضمون و معنای بیت هشتم چنین برمیآید که یکی از وظایف حافظ دردربار شاه ابواسحاق و شاهشجاع تنظیم برنامه قول و غزل و آهنگ و ساز در دستگاه مناسب و اجرای آن توسط هنرمندان و مطربان بوده و چه بسا که آواز آن را هم خود به عهده داشته است. غزلهای حافظ اکثراً در اوزانی است که با دستگاههای اصلی آواز ایرانی تناسب کامل دارد و از آنجایی که خود، صاحب لحن و آواز و عالم به علم موسیقی بوده است راز و رمز عمر جاویدان غزل را در توافق آن با اجرای در دستگاههای موسیقی میدانسته است و از اینروست که همین غزل را که به منزله
پاسخنامه شاه است به نحوی ساخته و پرداخته تا مطربان بتوانند با اجرای آن دردیار غربت هم دل شاه را شاد و هم او را به یاد دوست خود بیندازند.شاعر در دو بیت آخر غزل، فکری را که در ضمیر باطن خود داشته پیاده کرده و چنین میگوید سروش غیبی مرا نوید داد که با درد فراق خوکن و من به زودی برای تو دوا میفرستم و وصل جانان را نصیب تو میکنم و چون درد فراق همچنان پا برجاست ای ساقی تو بیا که دوای این درد در جام شراب توست. پس از این حافظ از زبان محبوب خود و خطاب به خود چنین میگوید که برای مجلس ما سرود و قول و غزل فرستادهیی سروده مجلس ما همان ذکر خیر تو است و ما هم اشتیاق زیارت تو را داریم از اینرو وبرای تو اسب و قبا میفرستم تا هرچه زودتر به سوی من بشتابی. و در ضمن تلمیحی است به آیه 35 سوره نمل:و انی مرسله بهدیه فناظره بم یرجع المرسلون. و بدرستی که من فرستندهام به سوی ایشان هدیهیی و نظر کنندهام که به چه فرستادگان برمیگردند.و برابر مفاد تفاسیر بلقیس با ارسال اسب و هدایای گرانقیمت و زیورآلات درصدد آزمایش حضرت سلیمان برآمد.و این دعوت غیرمستقیم که حافظ در دهان طرف مقابل میگذارد و خود را دعوت میکند یکی از چشمههای رندی شاعر دل آگاه ما را به اثبات میرساند و در غزل بعدی مشاهده خواهیم کرد که این تقاضا با صراحت بیشتری عنوان شده است.توضیحاً این غزل را حافظ در
پاسخنامه شیخابواسحاق سروده و برای او فرستاده است****
رضا
شیرازی
فهیم
فاطو
سما
اعظم غروی
بهنام
بهنام یعقوبی
دکتر صحافیان
آینۀ صفا
رضا عباسی
در سکوت
برگ بی برگی