
حافظ
غزل شمارهٔ ۹۸
۱
اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح
صلاحِ ما همه آن است کان تو راست صلاح
۲
سَوادِ زلفِ سیاهِ تو جاعِلُ الظُّلُمات
بَیاضِ رویِ چو ماهِ تو، فالِقُ الاَصباح
۳
ز چینِ زلفِ کمندت کسی نیافت خلاص
از آن کمانچهٔ ابرو و تیرِ چشم، نَجاح
۴
ز دیدهام شده یک چشمه در کنار روان
که آشنا نکند در میان آن، مَلّاح
۵
لبِ چو آبِ حیاتِ تو هست قُوَّتِ جان
وجودِ خاکیِ ما را از اوست ذکرِ رَواح
۶
بداد لعلِ لبت بوسهای به صد زاری
گرفت کام دلم زو به صد هزار اِلحاح
۷
دعای جانِ تو وردِ زبان مشتاقان
همیشه تا که بُوَد متصل مَسا و صَباح
۸
صَلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
تصاویر و صوت







نظرات
عیسی سجادی از شوشتر
پاسخ: با تشکر، متن غزل مطابق تصحیح قزوینی/غنی همین است که در متن آمده و ابیات نقل شدهٔ شما را ندارد. نقل شما را در حاشیه نگه میداریم.
عیسی سجادی از شوشتر
پاسخ: با تشکر، لطف کنید متن کامل غزل منتسب را به همراه مشخصات نسخهٔ مورد استنادتان نقل کنید تا در فهرست اشعار منتسب به حافظ بگنجانیمش.
حسین مامانی
تماشاگه راز
تماشاگه راز
رضا
کامیاب
دکتر صحافیان
در سکوت
برگ بی برگی