
حافظ
قطعه شمارهٔ ۲۹
۱
به من سلام فرستاد دوستی امروز
که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی
۲
پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد
چرا ز خانهٔ خواجه به در نمیآیی
۳
جواب دادم و گفتم بدار معذورم
که این طریقه نه خودکامیست و خودرایی
۴
وکیل قاضیام اندر گذر کمین کردهست
به کف قبالهٔ دعوی چو مار شیدایی
۵
که گر برون نهم از آستان خواجه قدم
بگیردم سوی زندان برد به رسوایی
۶
جناب خواجه حصار من است گر اینجا
کسی نفس زند از حجت تقاضایی
۷
به عون قوت بازوی بندگان وزیر
به سیلیاش بشکافم دماغ سودایی
۸
همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق
کمر به بندگیاش بسته چرخ مینایی
تصاویر و صوت





نظرات
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
رند عالم سوز ...!
reza rokoee