شما اینجا هستید :
حافظ

حافظ

قطعه شمارهٔ ۸

۱

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو شد

ساحت کون ومکان عرصهٔ میدان تو باد

۲

زلف خاتون ظفر شیفتهٔ پرچم توست

دیدهٔ فتح ابد عاشق جولان تو باد

۳

ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست

عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد

۴

طیرهٔ جلوهٔ طوبی قد چون سرو تو شد

غیرت خلد برین ساحت ایوان تو باد

۵

نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد

هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 494
دیوان حافظ به خط سلطانعلی مشهدی با تصاویر حاشیهٔ افزوده در دورهٔ گورکانی هند » تصویر 226
دیوان حافظ بر اساس سه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای ۸۱۳ و ۸۲۲ و ۸۲۵ هجری قمری به تصحیح اکبر بهروز و رشید عیوضی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۹۲
دیوان مولانا شمس الدین محمد حافظ شیرازی به اهتمام دکتر یحیی قریب - حافظ شیرازی - تصویر ۵۰۰
محسن لیله‌کوهی :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
sina
۱۳۹۰/۰۷/۲۵ - ۱۶:۱۶:۰۸
در بیت آخر هر غزل نام شاعر نیز می آید ولی در این شعر اینگونه نبود
user_image
حمید م اهل ایران‏>تایباد
۱۳۹۰/۱۱/۰۲ - ۱۰:۲۶:۰۱
تنها‏>یکی از تخلص های حافظ است سینا ببخشید sina
user_image
علی فیضی
۱۳۹۱/۰۴/۰۶ - ۱۳:۲۷:۰۸
مصرع اولخسروا گوی فلک در خم چوگان تو بادصحیح میباشد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۰ - ۱۵:۲۹:۳۳
ظفر معنی پیروزی و پرویزی میدهد اما به همین خوانش ولی نگارش زفر یعنی زبر اول و دوم پوزه جانور باشد و فارسیست
user_image
جاوید معصومی
۱۳۹۵/۰۳/۰۳ - ۱۵:۰۲:۰۹
وزن شعر چرا با فاعلاتن شروع می شود
user_image
مریم
۱۳۹۶/۰۸/۱۵ - ۱۲:۲۵:۴۹
شاعر میتونه در وزن فعلاتن به جای هجای اول رکن اول که باید کوتاه باشه هجای بلند بیارهیعنی فعلاتن تبدیل میشه به فاعلاتن ولی این تبصره فقط در رکن اول میتونه بیاد
user_image
حمید
۱۳۹۶/۱۰/۲۱ - ۱۰:۱۲:۱۶
در مصراع اول بیت اول، با دیوان فالی که من دارم به جای "تو شد" باید "تو باد" نوشت در ضمن این یک غزل است و در غزلیات باید باشد
user_image
حامی
۱۳۹۷/۰۶/۱۸ - ۱۵:۰۵:۰۲
زلف خاتون ظفر شیفتهٔ پرچم توست
user_image
حامی
۱۳۹۷/۰۶/۱۸ - ۱۵:۰۷:۳۴
حافظ اگر در بند عروض نبود و سپید میگفت دنیارو به آخر میرسوند
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۱/۰۹ - ۰۵:۴۲:۳۲
خلد برینلغت‌نامه دهخداخلد برین . [ خ ُ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بهشت بالایین . (ناظم الاطباء) :همه دیانت و دین ورز و نیک رائی کنکه سوی خلد برین باشدت گذرنامه .شهید بلخی .قصر شاهیست بهر باب به از خلد برینسخنی نیست درین باب که خلدیست برین .مسعودسعدسلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).آراست جهاندار دگرباره جهان راچون خلد برین کرد زمین را و زمان را.سنائی .هر کجا طوبی بود آنجا بود خلد بریننزدما پیغمبر آورده ست این پیغام را.سوزنی .روضه ٔ خلد برین خلوت درویشانستمایه ٔ محتشمی خدمت درویشانست .حافظ.حافظا خلد برین خانه ٔ موروثی نیستاندر این منزل ویرانه نشیمن چکنم ؟حافظ.