
حافظ
شمارهٔ ۱۰
۱
صورت خوبت نگارا خوش به آیین بستهاند
گوییا نقش لبت از جان شیرین بستهاند
۲
از برای مقدم خیل و خیالت مردمان
زاشک رنگین در دیار دیده آیین بستهاند
۳
کار زلف توست مشکافشانی و نظارگان
مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بستهاند
۴
یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه
یا به گرد ماه تابان عقد پروین بستهاند
۵
خط سبز و عارضت را نقش بندان خطا
سایبان از عنبر تر گرد نسرین بستهاند
۶
جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو
آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بستهاند
۷
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق
غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بستهاند
نظرات
حمیدرضا
محیا
پاسخ: با تشکر از لطف شما ابیات مطابق نقلتان به ته شعر اضافه شد.
سید علی
مهشید