
حافظ
شمارهٔ ۱۵
۱
به جد و جهد چو کاری نمیرود از پیش
به کردگار رها کرده بر مصالح خویش
۲
به پادشاهی عالم فرو نیارد سر
اگر ز سِرِّ قناعت خبر شود درویش
۳
بنوش باده که قَسّام صُنع قسمت کرد
در آفرینش از انواعِ نوشدارو نیش
۴
ز سنگ تفرقه خواهی که منحنی نشوی
مشو بسان ترازو تو در پی کم و بیش
۵
ریا حلال شمارند و جام باده حرام
زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش
۶
ریای زاهد سالوس جان من فرسود
قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش
۷
به دلربائی اگر خود سرآمدی چه عجب
که نور حُسن تو بود از اساس عالم پیش
۸
دهان نیک تو دلخواه جان حافظ شد
به جان بُوَد خطرم زین دل محالاندیش
تصاویر و صوت

نظرات
حمیدرضا
محمود سیدهندی
پاسخ: با تشکر فراوان، به متن منتقل شد.
میثم آیتی (شاعر)
علی
م محمدی
احمدرضا نظری چروده