حافظ

حافظ

شمارهٔ ۲۰

۱

من دوش پنهان می‌شدم تا قصر جانان سنگنک

نرمک نهادم پای را رفتم به ایوان سنگنک

۲

دیدم نگار نازنین بر تخت زر در خواب خوش

من از نهیب بیم او چون بید لرزان سنگنک

۳

کردم دو انگشتان دراز آهستهک آهستهک

برداشتم برقع به ناز از ماه تابان سنگنک

۴

یک نیمه نرگس باز کرد از خواب جنبانید سر

شد بر رخ همچون مهش زلف پریشان سنگنک

۵

گفتا به من ای باهنر گفتم منم مسکین تو

تا گر کسی یابد خبر ای راحت جان سنگنک

۶

باری به کام خویشتن آوردمش در بر دمی

بانگ نوا زد آن زمان مرغ سحرخوان سنگنک

۷

گفتا که حافظ خیز و رو صبح است بر ایوان شاه

بر شاه خوان این قصه را از خلق پنهان سنگنک

تصاویر و صوت

دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در مورخ ۱۹ رجب ۱۲۰۲ هجری قمری در هند » تصویر 263
محمدرضا مومن نژاد :
محسن لیله‌کوهی :

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۹۳/۰۱/۲۹ - ۰۳:۱۳:۳۳
متن این شعر را آقای امیر غیبی به نقل از پدرشان آقای رضا غیبی برای گنجور فرستاده‌اند.
user_image
سید احمد
۱۳۹۳/۰۱/۳۰ - ۰۶:۵۳:۲۲
من دوش پنهان میشدم در قصر جانان سنگنک***نرمک نهادم پای را رفتم به ایوان سنگنکدیدم نگار خویش را بر تخت زر در خواب خوش***من از نهیب عشق او چون بید لرزان سنگنککردم دو انگشتان دراز آهسته اک آهسته اک*** برداشتم برقع به ناز از ماه تابان سنگنکیک نیمه نرگس باز کرد از خواب و جنبانید سر***شد برزخ همچون مهش زلف پریشان سنگنکگفتا که هی هی بی ادب گفتم منم مسکین تو***ناگه کنی باید خبر ای راحت جان سنگنکترسان دهان بردم همی تا نزد لعل دلکشش***بوسی ربودم ناگهان از شکرستان سنگنکگفتم همی خواهد دلم کاندر برت گیرم همی***گفتا که اول شمع را برخیز و بنشان سنگنکباری به کام خویشتن آوردمش در بر دمی***بانگ نوا زذ آن زمان مرغ سحرخوان سنگنکگفتا که حافظ خیز و رو صبح است تا ایوان شاه***بر شاه خوان این قصه را از خلق پنهان سنگنکحضرت حافظ (ره)
user_image
رضا
۱۳۹۳/۱۲/۲۹ - ۰۵:۴۱:۳۹
بر روی لعلش بوسه ها می دادم و می گفت او*****چون کافران غارت مکن آخر مسلمان سنگنک****************به نقل از پدرم.......
user_image
حسین
۱۳۹۴/۰۵/۱۲ - ۰۴:۲۵:۳۹
اصلا" به حافظ چنین اشعار نا پخته ای نمی چسبد
user_image
امیرالملک
۱۳۹۹/۰۲/۱۸ - ۰۵:۳۶:۵۰
ردیفش ضحکه است. به حافظ ننشیند. وزنش هم زیاد به طبع حافظ نبوده. قصه‌های قصار حافظ خون به دل کند، اینان خون سرد کنند تا چه رسد در خروش آرند.
user_image
Mahmoud P
۱۳۹۹/۰۳/۱۷ - ۰۵:۰۶:۴۲
حال که چنین است این بیت وزین را هم به نام حافظ ثبت بفرمایید. در فراق یار فرموده اند:گل سرخ و سفید و ارغوانیفراموشم مکن تا میتوانی
user_image
هاروینا
۱۳۹۹/۰۵/۲۷ - ۰۹:۴۰:۰۳
از خواندن حواشی چیز زیادی دستم نیامد. بزرگان، آیا این غزل را راستی خود حضرت سروده‌اند؟ معناش به چشمم ساده و زمینی می‌آید و کلماتش انگار برای حافظ‌دوستان آنقدرها هم آشنا نیست. ಥ⌣ಥکس دیگری گفته و به اسم حافظ ثبت است، یا ما حضرت لسان‌الغیب را اشتباه فهمیده‌ایم؟ چشم انتظار
پاسخی از بزرگان! ~
user_image
سعید کافی انارکی- ساربان
۱۳۹۹/۰۸/۰۲ - ۱۷:۲۳:۴۲
نخست آنکه ردیف صحیح در این غزل شیکنک است نه سنگنک و علامه دهخدا ذیل شرح واژه شیکنک آن را به غزل حافظ نسبت داده و سنگنک را خطا و عاری از معنا دانسته استدوم آنکه به نظر می آید برخی از ابیات توسط کاتبان متعصب حذف شده است تا جزئیات واقعه مشروح در غزل بر خواننده مشکوف نباشداز این رو با امعان نظر در چند نسخه خطی آن ابیات و تفاوتهای موجود با شرح ابیات گنجور به استحضار می رسداگر این غزل را حافظ سروده باشد بی گمان اشارتی به روابط مستور او با شاهزاده جهان ملک خاتون در دوران شیخ ابواسحاق اینجو دارد و با جستجوی مطلبی با عنوان حافظ و یک عشق زمینی راز آلود به قلم نگارنده حقیر این سطوردر متور جستجو گر گوگل به قلم نگارنده حقیر این سطور اطلاعات کاملتری در این خصوص را در خواهید یافتابیات مربوطه :دیدم نگار خویش را بر تخت زر در خواب خوشمن از نهیب عشق او چون بید لرزان شیکنکیک نیمه نرگس باز کرد از خواب و جنبانیدمششد بر رخ همجون مهش زلفش پریشان شیگنکگفتا که هی ای بی ادب گفتم منم مسکین توناگه کسی یابد خبر ای راحت جان سنگنکبر روی مویش بوسها می دادم و می گفت اوچون کافران غارت مکن آخر مسلمان شیکنکگفتم همی خواهم بتا کندر برت گیرم همیگفتا که اول شمع را برخیز و بنشان شیکنگباری به کام خویشتن آوردمش اندر کناربانگ نوا زد بعد از آن مرغ سحر خوان شیکنگ
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۱۲/۰۶ - ۰۳:۴۳:۲۳
بعیده حافظ همچین شعری سروده باشهتقریبن عاری از معانی عرفانیه این شعر
user_image
فلانی
۱۳۹۹/۱۲/۰۶ - ۱۶:۲۱:۵۳
مگه شما عرفان میدونید که تقریباً خالیه حضرت والا