حافظ

حافظ

شمارهٔ ۳۰

۱

برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت

که خدا در ازل از اهل بهشتم بسرشت

۲

یک جو از خرمن هستی نتواند برداشت

هر که در کوی فنا در ره حق دانه نَکشت

۳

تو و تسبیح و مصلا و ره زٌهد و صلاح

من و میخانه و زٌنار و ره دِیر و کنشت

۴

منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیم

در ازل طینت ما را به می ناب سرشت

۵

راحت از عیش بهشت و لب حورش نبود

هر که او دامن دلدار خود از دست بهشت

۶

صوفی صاف بهشتی نبود زآنکه چو من

خرقه در میکده‌ها در گرو باده نهشت

۷

حافظا لطف حق ار با تو عنایت دارد

باش فارغ ز غم دوزخ و ایمن ز بهشت

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به خط عبدالصمد شیرین‌قلم ۹۹۰ هجری » تصویر 45
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 73
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۲ (ملحقات، غزلیات، قصاید، مثنویات، قطعات و رباعیات) - حافظ شیرازی - تصویر ۲۹
محمدرضا مومن نژاد :

نظرات

user_image
فرهاد میم
۱۳۹۹/۰۸/۰۹ - ۰۸:۰۱:۵۹
برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشتکه خدا در ازل از اهل بهشتم بسرشت
user_image
مازیار
۱۴۰۰/۰۴/۲۸ - ۱۷:۲۵:۱۴
برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت.    که خدا در ازل از اهل بهشتم نسرشت.   در تمام این غزل، حکایت از آن دارد که راه من ، راه تو ( زاهد) نیست. تو شریعت خودت بگیر، ‌من طریقت خود را دارم. تو برای بهشت تلاش میکنی و من به دنبال او هستم.  بهشت و دوزخ دغدغه من نیست. ‌اینجاست که در شعر اول نسرشت باید باشد( البته در مخالفت با آنها که بدنبال خرید بهشت هستند)