حافظ

حافظ

شمارهٔ ۶

۱

صراحی دگر بارم از دست برد

به من باز بنمود می دستبرد

۲

هزار آفرین بر می سرخ باد

که از روی ما رنگ زردی ببرد

۳

بنازیم دستی که انگور چید

مریزاد پایی که در هم فشرد

۴

برو زاهدا خورده بر ما مگیر

که کار خدایی نه کاریست خرد

۵

مرا از ازل عشق شد سرنوشت

قضای نوشته نشاید سترد

۶

مزن دم ز حکمت که در وقت مرگ

ارسطو دهد جان، چو بیچاره کرد

۷

مکش رنج بیهوده خرسند باش

قناعت کن ار نیست اطلس چو برد

۸

چنان زندگانی کن اندر جهان

که چون مرده باشی نگویند مرد

۹

شود مست وحدت زجام الست

هر آن کـ‌او چو حافظ می صاف خورد

تصاویر و صوت

دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 123
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در رمضان ۸۵۵ ه.ق توسط سلیمان الفوشنجی » تصویر 273
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 118
محمدرضا مومن نژاد :
محسن لیله‌کوهی :

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۸/۰۲/۱۱ - ۰۰:۱۰:۰۶
این مطلع غزلی است که بنابر گفته‏ی کتاب «میراث فرهنگی و ادبی انجوی شیرازی» صفحه‏ی 118 در برخی از نسخ دیوان حافظ آورده شده.از دوستان اگر کسی متن کامل غزل را در اختیار دارد، لطفاً در حاشیه نقل کند تا متن را کامل کنیم.
user_image
احمد تورکه
۱۳۸۹/۰۷/۰۹ - ۱۷:۰۶:۱۸
*صراحی دگر باره از دست برد ... بمن باز آورد می دستبرد**هزار آفرین بر می سرخ باد ... که از روی ما رنگ زردی ببرد**بنازیم دستی که انگور چید ... مریزاد پایی که در هم فشرد**برو زاهدا خورده بر ما مگیر ... که کار خدایی نه کاریست خورد**مرا از ازل عشق شد سر نوشت ... قضای نوشته نشاید سترد**مزن دم زحکمت که در وقت مرگ ... ارسطو دهد جان چو بیچاره کرد**مکش رنج بیهوده خرسند باش ... قناعت کن ار نیست اطلس چو برد**چنان زندگانی کن اندر جهان ... که چون مرده باشی نگویند مرد*شود مست وحدت زجام الست ... هر آنکو چو حافظ می صاف خورد*
پاسخ: با تشکر، به غیر از بیت اول که متن قبلی محکم‌تر و قابل اعتناتر از نقل شما بود و با تشکر از زحمت شما بابت تحقیق این مورد، ابیات را مطابق نقل جنابعالی اضافه کردیم.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۳/۱۷ - ۰۲:۰۳:۲۲
برو زاهدا خرده بر ما مگیرکه کار خدایی نه کاریست خرد
user_image
مهسا
۱۳۹۶/۱۰/۲۶ - ۲۲:۱۰:۳۸
با سلام. میشه لطفا معنی بیت آخر رو توضیح بدید?
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۱۶ - ۲۳:۳۴:۰۸
سلام مهسا ... شود مست وحدت ز جام الست... هر انکس چو حافظ می صاف خورد... میگه هر کس مثل من میِ صاف و ( بدون دُرد { ته نشین } و خالص و بدون غل و غش ) بخوره مست میشه چنانکه از باده ی روز الست مست شده ... تفسیرش یا منظور شاعر شاید اینه که میگه این مستی و لاوبالی گری ما و ... تو تقدیر ماست و تغییری نمیکنه ... جام الست منظورش همون تفدیره ... مستیِ هستی و وجود .. وجودی که از خوردن شراب خلقتش بوجود آمده ....
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۱۶ - ۲۳:۳۵:۲۷
!
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۱۶ - ۲۳:۳۶:۱۹
چند بار تایپ کردم و ارسال ... نشد میشه توضیح بدید
user_image
گیو
۱۳۹۸/۱۰/۲۲ - ۲۱:۱۹:۳۵
معنای بیت آخر از نظر تصوف: در آیه 7:172 پروردگار به تمامی خلقت در یگانگیشان (وحدت وجود) رو کرده می گوید «آیا پردوردگار شما نیستم؟ اَلَستُ بِرَبِّکُم» در جواب، می گویند بلی (بلا) و تمامی عالم مست معشوق می گردد؛ عرفا آن حال را در فنا و نهایتا در بقا فی الله تجربه کرده یاد می کنند: از قول مولانا «ما مست گشتیم از صدا ». حافظِ مستِ در فنا، پیمان روز الست را یاد می کند:و مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الستو مولانای مرشد، از قول پروردگار در مورد روز الست: تو را با من نه عهدی بود ز اول؟ بیا بنشین بگو آن را چه کردی؟و اینکه والاترین هدیه مستی ناشی از روبرویی با پروردگار است: حافظ: برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الستآن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است وگر باده مستمولانا: بده آن باده جانی ز خرابات معانی که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم زیرا در این عشق حافظها و مولاناها، و عراقیهایمان...به معرفت وحدت وجود در بقا فی الله دست یافته اند، عشقشان مملو از جوش و خروش (شراب) خالصترین و اعلاترین (می صاف) عشق است و در بقا فی الله در مستی دائم روبرویی با او در وجدند و ما هم از بیان تجربه شان به نوبه و استعداد خودمان مست وحدت می شویم: شود مست وحدت ز جام الست هر آن کاو چو حافظ می صاف خورد
user_image
من کیستم
۱۳۹۹/۰۷/۱۸ - ۱۳:۱۴:۵۳
بسمهازین شعر حضرت حافظ توی این آلبوم هیپ هاپ(رپ) استفاده شده پیوند به وبگاه بیرونی (هوده : یحیی شور)
user_image
جباری
۱۳۹۹/۰۹/۲۷ - ۰۳:۱۲:۵۹
با درود، بعضی از نویسندگان و حافظ پژوهان، با استناد به ابیاتی از او، از وی سالک عارف واصل فانی فی الله ی ساخته‌اند. خوب است به او نگاهی آزاد داشته باشیم. خودش به کنایه و گاه به صراحت به این نکته اشاره کرده است.
user_image
جباری
۱۳۹۹/۰۹/۲۷ - ۰۳:۱۷:۱۳
ضمناً دربیت چهارم، نص ص از گچ چواع اول «خرده» درست است نن «خورده». شاید وجه عامیانه تافظ خرد و خرده که خورد و خورده است، سبب این خطای سخیف شده است.