صابر همدانی

صابر همدانی

شمارهٔ ۲۳

۱

به قصدم ز ابرو و مژگان بتی تیر و کمان دارد

تو گوئی نیم جانی بر من بیدل گمان دارد

۲

ببزم غیر جا بگرفته و غافل از این معنی

که چون نی از فراقش بند بند من فغان دارد

۳

گله از آه آتشبار دل ای سینه کمتر کن

مگر نشنیده ای آخر تنور گرم، نان دارد؟

۴

ز طعن دشمنان کی رنجه می‌گردد دلم، آری

که نخل بارور، ذوقی به سنگ کودکان دارد

۵

عنان عقل سرکش را به دست عشق ده ای دل

که اشتر، مست چون گردد، مهارش ساربان دارد

۶

ز خود غفلت مکن، از شر نفس ایمن مباش ایدل

که این خاکستر، آتش در درون دل نهان دارد

۷

بگیر امروز دست ناتوانی در توانایی

که در پی نوبهار عمر، آسیب خزان دارد

۸

مپرس از عاقلان احوال (صابر) را اگر خواهی

خبر از حال زارش مرغ دور از آشیان دارد

تصاویر و صوت

نظرات