
صابر همدانی
شمارهٔ ۳۲
۱
ای دل ز قید هستی، آزاد بود باید
در فقر و تنگدستی، دلشاد بود باید
۲
هستی گرت تمناست رو نیستی طلب کن
خواهی وصال شیرین، فرهاد بود باید
۳
باید ز دامن دل، گرد تعلق افشاند
باری در این گذرگه، چون باد بود باید
۴
پای طلب فرو کوب تا پی بری بمقصد
هست آرزوی صیدت، صیاد بود باید
۵
در پیش ناز جانان، باید نیاز بردن
در کار عشقبازی، استاد بود باید
۶
هر چند زاد عاشق، خون دل است در راه
(صابر) به ره تو را نیز این زاد بود باید
نظرات