
صابر همدانی
شمارهٔ ۴۲
۱
بی سبب نیست که تنگ است دل غافل من
دستبردی زده آن غنچه دهان بر دل من
۲
زلفش از کارم اگر عقده گشائی نکند
من بر آنم که کسی حل نکند مشکل من
۳
شرح خون جگر و داغ دلم خواهد داد
آن گل لاله که روید پس مرگ از گل من
۴
دست و پا حیف نکردم ز پی کشتن نفس
پیشتر زآن که شود نفس دغل قاتل من
۵
حاصلی گر بنظر میرسد از عمر منت
باری ای آتش غم آن تو و این حاصل من
۶
هست تا شعله ی آهم، برو ای پرتو ماه
نیست محتاج چراغ دگر محفل من
۷
من یکی زنده دل و خلق جهان مرده پرست
نیست جای عجب ار نیست کسی مایل من
۸
خجلت مال نبودن کشدم در بر دزد
که تهی دست چرا می رود از منزل من؟
۹
(صابر) امید که در انجمن افتد مقبول
نزد ارباب سخن گفتهٔ ناقابل من
تصاویر و صوت

نظرات