صابر همدانی

صابر همدانی

شمارهٔ ۴۳

۱

صلح در هر جا نهد پا، میرود جنگ از میان

نام هر جا حکمفرما شد، رود ننگ از میان

۲

هرکجا سنگین‌دلی باشد، دلی نبود درست

عمر چندین شیشه برخیزد به یک سنگ از میان

۳

نفس، کم کم رهزن دینت شود، او را بکش

دزد، خرمن را برد یک چنگ یک چنگ از میان

۴

گر تو در غفلت نباشی، کی شوی مغلوب نفس؟

میش غافل را برد گرگ قوی چنگ از میان

۵

در گلستانیکه یک گل لاله وش باشد دورنگ

میرود حیثیت گلهای یک رنگ از میان

۶

ایها العشاق! مگذارید در شب‌های عمر

گوی سبقت را برد مرغ شباهنگ از میان

۷

روی یار ار طالبی، دل از کدورت پاکدار

رفته رفته میبرد آئینه را زنگ از میان

۸

غنچهٔ این باغ رب‌النوع دلتنگی بود

کی به عشرت خیزدم نام دل تنگ از میان؟

۹

هر که را گفتم که با من رو می روم است این

عاقبت دیدم برآمد زنگی زنگ از میان

۱۰

گر نمی‌خواند این غزل (صابر) میان انجمن

خلق می‌گفتند: دیگر رفته فرهنگ از میان

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صابر همدانی با مقدمهٔ کیوان سمیعی - صابر همدانی - تصویر ۲۴۳

نظرات