
صابر همدانی
شمارهٔ ۷
۱
آنکه چون آئینه نبود محو رخسار تو کیست؟
و آنکه چون طوطی ندارد شوق گفتار تو کیست؟
۲
در دلت اندیشه ی مسکین نوازی ره نیافت
ورنه جز من ناامید از فیض دیدار تو کیست؟
۳
سرو آزادم! چرا در پرده می گوئی سخن؟
من که می دانم بهر محفل گرفتار تو کیست؟
۴
هر چه باشد می دهد بلبل تمیز خار و گل
آنکه یار تست می داند که اغیار تو، کیست؟
۵
جز خزان غم که بر گلزار حسنت ره نیافت
آنکه بیرون شد تهی دامن گلزار تو کیست؟
۶
سوی این صورتپرستان گر به معنی بنگری
یوسف من فاش میگردد خریدار تو کیست
۷
این هواداران، هوای نفس دون را پیروند
در میان این هواداران، هوادار تو کیست
۸
با همه نامهربانیها تو را دارم سراغ
گر ز من پرسند مردم مهربان یار تو کیست
۹
(صابر)! از این بی حقیقت مردم دنیا پرست
آنکه ننهاده است باری بر سر بار تو کیست؟
نظرات