سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

شمارهٔ ۹۲ - در مدح خاقان محمود خان گوید

۱

ای گوهر مطهر مردی و مردمی

اصل تو کان گوهر مردی و مردمی

۲

در جنگ و صلح رستم میدان و مجلسی

در کین و مهر حیدر مردی و مردمی

۳

دارد دل تو نور ز ایمان و معرفت

بارد لب تو شکر مردی و مردمی

۴

نیک و بدت موافق هستی و نیستی

جان و دلت مسخر مردی و مردمی

۵

قدر تو چرخ اعظم افلاک و انجم است

رأی تو سعد اکبر مردی و مردمی

۶

سعد از تو گشت طالع ناهید و مشتری

جان از تو یافت پیکر مردی و مردمی

۷

بی ساقه و طلیعه بند و گشاد تو

گردی نکرد لشکر مردی و مردمی

۸

در بزم و رزم شکر بخندید و خون گریست

پیش تو جام و خنجر مردی و مردمی

۹

در قبضه و بنان تو بادا بر امر و نهی

دایم حسام و ساغر مردی و مردمی

۱۰

چرخ ار ز صبح صادق در پیش آفتاب

پرسد که کیست یاور مردی و مردمی

۱۱

گوید جلال دنیا محمود خان که هست

بر چرخ ملک محور مردی و مردمی

۱۲

ای سایه سعادت دنیا و آخرت

وی معجز پیمبر مردی و مردمی

۱۳

ای آن عطاردی که نزیبد به اتفاق

برج تو جز دو پیکر مردی و مردمی

۱۴

القاب عالی تو طرازیست بر کجا

بررایت مظفر مردی و مردمی

۱۵

حاجت چو سایه گشت نهان تا چو آفتاب

پیدا شدی ز خاور مردی و مردمی

۱۶

گر طالعت نبودی از رجعت و وبال

هرگز نرستی اختر مردی و مردمی

۱۷

جام می بری ز خصم و جهان می دهی به دوست

وین هر دو هست در خور مردی و مردمی

۱۸

قدرت نعوذبالله اگر سرکشی کند

عاطل بماند افسر مردی و مردمی

۱۹

شد مردمی و مردی در عهد ما غریب

می دار دست بر سر مردی و مردمی

۲۰

یارب چو خلق و خلق تو هرگز گلی شکفت

از گلبن معطر مردی و مردمی

۲۱

آمد پدید نقش تو هرگه که داشتند

آیینه در برابر مردی و مردمی

۲۲

گر نو عروس بخت تو در جلوه نیستی

هستی گسسته زیور و مردی و مردمی

۲۳

روزی که دهر خطبه کند جز به نام تو

بادا شکسته منبر مردی و مردمی

۲۴

چندانکه در جهان ز سکندر کنند یاد

ای پادشاه کشور مردی و مردمی

۲۵

می بر کف چو بحر تو آب حیات باد

ای راستی سکندر مردی و مردمی

تصاویر و صوت

دیوان سید حسن غزنوی به اهتمام سید محمدتقی مدرس رضوی، اساطیر ۱۳۶۲ - سید حسن غزنوی (اشرف) - تصویر ۱۹۹

نظرات