
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۱۶
۱
در عشق تو ای جان که چو تو خوش صنمی نیست
سرگشته دلی چون من و ثابت قدمی نیست
۲
گویند کم از یک نبود هرگز و چندم
از عشق تو سرگرم اگر کم ز کمی نیست
۳
ما را همه شادی ز غم تست فزون باد
اندی که غمت هست اگر هیچ غمی نیست
۴
زان است شکفته گل رخسار چو داری
صد بدره دینار و مرا خود درمی نیست
۵
چون صورت لا زلف تو در هم شده بینم
نبود عجب ار ما را زان لانعمی نیست
۶
ما را بنعم کردن کس خود چه نیاز است
در دولت رادی که چنو محتشمی نیست
نظرات