
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۱۸
۱
دل در طراز حلقه زلفت در اوفتاد
جان گرچه نقش بست ز دل برتر اوفتاد
۲
در دام طره تو که پر دانه دل است
سیمرغ حسن تو چه عجایب در اوفتاد
۳
دل خو گرفته بر رخ و رخساره تو دید
مسکین پیاده بود دلش در بر اوفتاد
۴
گفتم که بر من آید دردا که رایگان
بیماری دو چشم تو بر عبهر اوفتاد
۵
خورشید گرد سایه تو ناشکافته
هر ذره را هوای تو اندر سر اوفتاد
۶
روزی نگر که طوطی جانم سوی لبش
بر بوی پسته آمد و بر شکر اوفتاد
۷
این هم بر این نسق که ز کلک نجیب دین
گرچه شبه نمود همه گوهر اوفتاد
تصاویر و صوت

نظرات