
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۲۱
۱
دل کار هوات می بسازد
جان برگ عنات می بسازد
۲
بد سازتر ازستم چه باشد
وین هم ز قضات می بسازد
۳
یکتا دل من نساخت با خود
با زلف دو تاب می بسازد
۴
می کش که خطات می بزیبد
میکن که جفات می بسازد
۵
در گریه و آه سرد من کوش
کین آب و هوات می بسازد
۶
بسیار بهی از آنچه بودی
یا دیدن مات می بسازد
۷
در جسم و دلی و می ندانم
تا زین دو کجات می بسازد
۸
خوش باش حسن که جای شکراست
غم برگ و نوات می بسازد
نظرات