
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۴۴
۱
مجمر مهر سوخت چون عودم
چنبر ماه تافت چون رسنم
۲
هم ز محنت چو کوه شد جانم
هم ز کاهش چو کاه گشت تنم
۳
توشه نی که آن دهد قوتم
گوشه نی که آن بود سکنم
۴
هرچه آورد روز شد روزیم
هر کجا شب رسید شد وطنم
۵
آشنا کردن است رفتارم
کوه بر کندنست دم زدنم
۶
دم زند در میان ره صد جای
تا ز خاطر به لب رسد سخنم
۷
فتنه روزگار من این است
که در این روزگار پر فتنم
نظرات