
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۵۳
۱
ای همچو گل مطیع تو با برگ و بانوان
وی همچو گل حسود تو بیرنگ و ناروان
۲
تو سایه خدائی تا روز حشر باد
در سایه همای سریر ترا مکان
۳
چون ذره اند لشکر منصور بی عدد
تو همچو آفتاب به حجت جهان ستان
۴
جمله جهان ز هم دل و دل باد هم نفس
هر یک چو سرو هم سرو چون بید هم زبان
۵
بگشای صحن مشرق و مغرب چو تیغ صبح
منت خدای را که تو هستی سزای آن
۶
سرمایه تو شاها کردار خوب تست
چون مایه آن بود به خدا ار کنی زیان
۷
تا مشتری بتابد بر بندگان بتاب
تا آسمان بماند در مملکت بمان
۸
هر مرتبت که عقل ترجی کند بیار
هر آرزو که وهم تمنا برد بران
۹
تو آفتاب وش پسرانت چو اختراند
تا حشر باد مر همه را در شرف قران
۱۰
هم چشم اختران شده روشن به آفتاب
هم روز آفتاب مبارک به اختران
نظرات