
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۶۴
۱
ای همچو ماه پیشرو لشکر آمده
وی از تو آفتاب امیدم بر آمده
۲
گریان و مستمند و پریشان برون شده
خندان و شادمانه به آیین در آمده
۳
خورشید بر تو ز اول بسیار سرزده
وانگه ز شرم چهره تو برسر آمده
۴
رفته ز بحر پاکی چون آب پاره ای
واکنون بسی عزیزتر از گوهر آمده
۵
از خشکی غم دو گلت علت تری
چشم مرا چو چشمه نیلوفر آمده
۶
بر عزم گریه سوی دو فواره سرشک
آتش ز چشمه جگرم هم بر آمده
نظرات