
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۶۶
۱
ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی
۲
چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی
۳
در دل شغب و دغا چه داری
بی رحمت و بی وفا چرائی
۴
از دور ببینمی پریشان
دندان چه زنی و لب چه خائی
۵
خود نیک نیامدت کزین سان
آید ز تو بوی بی وفائی
۶
این ناز و تکبر تو تا چند
بازار غم ترا روائی
۷
دانم تو که از بزرگواری
فرزند مهین پادشائی
۸
دولت شه تا جور که دارد
میراث ز خوی مصطفائی
نظرات