سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

شمارهٔ ۶۷

۱

ما را رخ آن نگار بایستی

آن شاهد روزگار بایستی

۲

گویند حدیث یار خود ناری

اول باید که یار بایستی

۳

در دست و دلم ز روضه وصلش

چون گل نرسید خار بایستی

۴

آید بر من شکار دل وقتی

بازش هوس شکار بایستی

۵

دل بردی به عشوه بردی جان

این عشوه خوش دو بار بایستی

۶

گویند ز عشق درد دل خیزد

این درد دلم هزار بایستی

۷

نهمار خوش است لیک پاینده

چون دولت شهریار بایستی

تصاویر و صوت

نظرات