
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۷
۱
دل و جانم بره جانان است
گر بدو باز رسم جان آن است
۲
پای در دامن صبر آرم از آنک
دست دست ستم هجران است
۳
آن چه من می کشم از فرقت او
چرخ کوشید بسی نتوانست
۴
حال هجران دو یار همدم
من چگویم که بنتوان دانست
۵
شاد میباشد حسن در غم او
که هم او در دو هم او درمان است
۶
آه ترسم که به سلطان نرسد
که غمش بر دل من سلطان است
۷
شاه بهرام شه مسعود آنک
صورت دولت و نقش جان است
نظرات