
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۸۰
۱
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
۲
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
۳
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
خوش خوش مگر زمویش بوئی به من رسانی
۴
او را بگوی کای مه ما را بپرس گه گه
برجانم الله الله رحمت کن ار توانی
۵
چون نزد او رسیدی خاک درش بدیدی
آنچه از حسن شنیدی شاید که باز رانی
۶
حقا که زرد و زارم وز خود خبر ندارم
بی تو همی گذارم عمری چنانکه دانی
۷
لطفی بکن نگارا وزنی بنه وفا را
کاین بار باتو ما را کاری فتاد جانی
نظرات