
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۸۱
۱
رخ بپوش از قمر چه می خواهی
لب بیار از شکر چه می خواهی
۲
بی دهان در سخن چه می پیچی
بی میان از کمر چه می خواهی
۳
جانم آمد بلب چه می گوئی
عمرم آمد به سر چه می خواهی
۴
جگر و دل غم فراق تو خورد
زین دل و زین جگر چه می خواهی
۵
از سر هجر من که نامش گم
یک نفس درگذر چه می خواهی
۶
هر چه خواهد ز تو حسن گوئی
این ندارم دگر چه می خواهی
۷
دل ببر جان فدای مخدوم است
به تو ندهم اگر چه می خواهی
۸
شاه بهرامشه که گفتمش بخت
میکشم پیش هر چه می خواهی
نظرات