
سید حسن غزنوی
شمارهٔ ۱۸
۱
کین میکشد زمانه ز من آری از ملوک
خصمان چو دست یابند از بیم کین کشند
۲
مسکین ندانم ار لگدی بر فلک زنم
روزی که پر دلان قدم اندر زمین کشند
۳
او تیغ میزند که لئیمان چنین کنند
من صبر می کنم که کریمان چنین کشند
نظرات