سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

شمارهٔ ۴ - در مدح خواجه مخلص الدین از سرخس به نشابور فرستاد

۱

دل من از فراق خواجه مخلص

خداوندا تو میدانی که خسته است

۲

جمالش تا گل از چشمم ببر دست

هزاران خار در چشمم نشسته است

۳

ز حسرت خواب از دیده گشادست

ز غصه آب در حلقم ببسته است

۴

ز رحمتهاش گر یابم نصیبی

ز زحمتهای ما او نیز رسته است

۵

ز حالم هر که پرسد زود گویم

که از پیش خران عیسی برسته است

۶

بحمدالله که در عهدش درستست

همان دل کز فراق او شکسته است

۷

همای ظل او گسترده بادا

که چون خورشید بر عالم خجسته است

تصاویر و صوت

نظرات