هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

غزل شمارهٔ ۱۳

۱

مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب

به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب

۲

مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا

نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب

۳

ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا

بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب

۴

شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی

کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب

۵

شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا اما

به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب

۶

چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شد

گرفتم همچو دیشب گشت با من آشنا امشب

۷

ندارم طاقت هجران چو شب‌های دگر هاتف

چه یار از من شود دور و چه جان از تن جدا امشب

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امیرمحمد
۱۳۹۶/۰۲/۱۹ - ۲۳:۲۵:۱۳
چه زیبا هاتف اصفهانی وصف حال مرا سروده است..."به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب"از تاثیرگذارترین غزل هایی که خوانده ام...
user_image
مهدی مهاجر
۱۳۹۸/۰۱/۲۸ - ۰۴:۵۴:۴۸
بیت اول مرا یاد این بیت از سعدی انداخت: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازمهمچو پروانه که می‌سوزم و در پروازمگر توانی که بجویی دلم امروز بجویور نه بسیار بجویی و نیابی بازم