
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۱۹
۱
هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
۲
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
۳
در حریمش بار دارم لیک در بیرون در
کردهام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست
۴
دل به پیغام وفا هر کس که میآرد ز یار
میدهم تسکین و میدانم که حرف یار نیست
۵
گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
۶
سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو
گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست
نظرات
بیگانه