هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

غزل شمارهٔ ۲۹

۱

بتان نخست چو در دلبری میان بستند

میان بکشتن یاران مهربان بستند

۲

دعا اثر نکند کز درم تو چون راندی

به روی من همه درهای آسمان بستند

۳

مگر میان بتان روی آن صنم دیدند

که اهل صومعه زنار بر میان بستند

۴

به آشیانه نبستند عندلیبان دل

اگر دو روز در این گلشن آشیان بستند

۵

فغان که مدعیان از جفا برون کردند

مرا ز شهر تو و راه کاروان بستند

۶

رساند کار به جایی جفای گل چینان

که در معاینه بر روی باغبان بستند

۷

جفاکشان سخنان با تو داشتند ولی

چو هاتف از ادب عاشقی زبان بستند

تصاویر و صوت

نظرات