هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

غزل شمارهٔ ۳

۱

جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را

که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را

۲

به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرت

که از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی را

۳

تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم

به امیدی که سازم مهربان نامهربانی را

۴

چه باشد جادهی ای سرو سرکش در پناه خود

تذرو بی‌پناهی قمری بی آشیانی را

۵

مکن آزار جان هاتف آزرده جان دیگر

کزین افزون نشاید خست جان خسته جانی را

تصاویر و صوت

نظرات