
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۵۷
۱
شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم
خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم
۲
آه که تار و پود آن رفت به باد عاشقی
جامه تقویی که من در همه عمر بافتم
۳
بر دل من زبس که جا تنگ شد از جدائیت
بی تو به دست خویشتن سینهٔ خود شکافتم
۴
از تف آتش غمم صد ره اگر چه تافتی
آینهسان به هیچ سو رو ز تو برنتافتم
۵
یک ره از او نشد مرا کار دل حزین روا
هاتف اگرچه عمرها در ره او شتافتم
نظرات
Jafar
سیروس
DTABBAS BAYAT