
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۶
۱
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما
شبی با او بسر بردم ز وصلش بینصیب اما
۲
مرا بی او شکیبایی چه میفرمائی ای همدم
شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما
۳
ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل
ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما
۴
خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او
از آن سرچشمه من هم میخورم گاهی فریب اما
۵
به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستاران
طبیبش کاش میآمد به بالین عنقریب اما
نظرات