
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۷۰
۱
آن کمان ابرو کند چون میل تیر انداختن
ناوک او را نشان میباید از جان ساختن
۲
سروران چون گو به پای توسنش بازند سر
چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن
۳
داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر
رخش بیداد و ستم بر دادخواهان تاختن
۴
باغبان پرداخت گلشن را، اکنون باید به می
در چمن ز آیینهٔ دل زنگ غم پرداختن
۵
سازگاری چون ندارد یار هاتف بایدت
ز آتش غم سوختن با سوز هجران ساختن
نظرات
نام؟