هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

غزل شمارهٔ ۷۶

۱

رفتی و دارم ای پسر بی تو دل شکسته‌ای

جسمی و جسم لاغری جانی و جان خسته‌ای

۲

می‌شکنی دل کسان ای پسر آه اگر شبی

سر زند آه آتشین از دل دلشکسته‌ای

۳

منتظرم به کنج غم گریه‌کنان نشانده‌ای

خود به کنار مدعی خنده زنان نشسته‌ای

۴

زان دو کمند عنبرین تا نروم ز کوی تو

سلسله‌ای به پای دل بسته و سخت بسته‌ای

۵

غنچه لطیف خندد و پسته ولی چو آن دهن

لب نگشوده غنچه‌ای خنده نکرده پسته‌ای

۶

خون جگر خورد یقین هر که چو هاتفش بود

کوکب نامساعدی طالع ناخجسته‌ای

تصاویر و صوت

نظرات