
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۸۱
۱
کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی
چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی
۲
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی
که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی
۳
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده
که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی
۴
شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشینی با من و شب زندهداریهای من بینی
۵
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
۶
برای امتحان تا میتوانی بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی
۷
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاریهای من بینی
نظرات
سینا
احسان آسیابان زاده
محمد رضا گیوه ئی