
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۸۲
۱
شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی
دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی
۲
میگفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان
از هیچکس نشنیدهام حرفی بدین بیهودگی
۳
روزی که تن فرسایدم در خاک و جان آسایدم
هر ذرهٔ خاکم تو را جوید پس از فرسودگی
۴
ای زاهد آسوده جان تا چند طعن عاشقان
آزار جان ما مکن شکرانهٔ آسودگی
۵
من شیخ دامن پاک را آگاهم از حال درون
هاتف تو از وی بهتری با صدهزار آلودگی
نظرات
جاوید پاژین