هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

غزل شمارهٔ ۸۴

۱

کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی

این گلستان بی‌خس و خاشاک بودی کاشکی

۲

یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر

دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی

۳

قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم

یار در عاشق کشی بی‌باک بودی کاشکی

۴

تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم

جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی

۵

سینه‌ام از تیر دلدوز تو چون دارد نشان

گردنم را طوق از آن فتراک بودی کاشکی

۶

غنچه‌سان هاتف دلم از عشق چون صد پاره است

سینه‌ام زین غم چو گل صد چاک بودی کاشکی

تصاویر و صوت

نظرات