
هاتف اصفهانی
غزل شمارهٔ ۸۵
۱
دو چشمم خونفشان از دوری آن دلستانستی
که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبرفشانستی
۲
چه سان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن؟
که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی
۳
حرامم باد دلجوییّ پیکانش اگر نالم
ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی
۴
غمش گفتم نهان در سینه دارم سادهلوحی بین
که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی
۵
در این بستان به پای هر صنوبر جویی از چشمم
روان از حسرت بالای آن سرو روانستی
۶
بیا شیرینزبانی بین که همچون نیشکر خامه
شکربار از زبان هاتف شیرینزبانستی
نظرات